خلاصة:
قاعده بسیطالحقیقه، بیان کننده نسبت مصداق حقیقی آن یعنی خدا با عالم است. همسویی این نسبت در حکمت متعالیه و عرفان، همچنین تصریح ملاصدرا به دریافت شهودی عارفان از درونمایه این قاعده، اندیشه را به جستجوی نظائر آن در عرفان وا میدارد. نزدیکترین تعبیر عرفانی به مضمون قاعده یاد شده این سخن ابنعربی است که «إن مسمّی الله احدی بالذات، کلٌ بالأسماء»، تا جایی که میتوان آن را با اصلاحاتی، همتای قاعده بسیطالحقیقه، در عرفان به حساب آورد. معنای این عبارت، نفی کثرت بواسطه احدیت ذاتی خدا و توجیه کثرتها بواسطه صدور عالم از اسماء الهی است. این باور عارفانه، نتایجی چون؛ انتساب تمامی احکام ایجابی و سلبی به خدا، وحدت در عین کثرت و کثرت در عین وحدت، و درستی همزمان تشبیه و تنزیه را در پیدارد. بررسی تحلیلی این موارد نشان میدهد محتوای ایجابی قاعده بسیطالحقیقه در «کلالأشیاء» دانستن حقتعالی همان عبارت عرفانی است که جمع وجود خدا با موجودیت سایرین را برنمیتابد، به این معنا که وجود حق تعالی به عنوان ظاهر غیر از عالم به عنوان ظهورات اوست.
“Simple reality” rule states the relation of its true instance, that is, God to the universe. The similarity of this relationship in transcendent wisdom and mysticism, and Mulla Sadra's stipulation of mystics' intuitive perception of the content of this rule, makes thought seek its counterparts in mysticism. The closest mystical interpretation to the meaning of the above-mentioned rule is the statement of Ibn Arabi that "The essence of God is oneness in his essence, everything in the names", as far as it can be considered as a counterpart in the mysticism of the “simple reality” rule. The meaning of this phrase is the negation of plurality by the inherent oneness of God and the justification of plurality by the effusion of the universe from divine names. This mystical belief, results such as; The attribution of all positive and negative rulings to God, unity at the same time as multiplicity at the same time as unity, and simultaneous correctness of similitude and purification. An analytical study of these cases shows that the positive content of the “simple reality” rule in in knowing God "all things" is the mystical expression that the totality of the existence of God with the existence of others does not stand, in the sense that the existence of the God as appearance is different from the universe as his manifestations.
ملخص الجهاز:
احديت ذاتي و صدور عالم از اسماء الهي ابن عربي فص اسماعيليه فصوص الحکم را با اين عبارت آغاز کرده است : «اعلم أن مسمي الله أحدي بالذات ، کل بالأســـماء»(ابن عربي، ١٩٤٦، ج ١: ٩٠)، يعني حق تعالي احدي الذات اســـت و در ذات وي هيچ وجهي از وجوه کثرت نيست .
٢- ابن عربي تأکيد ميکند که مراد از اين مقام جمع وجود که از آن به «کل بالأســـماء» تعبير نموده ، غير از احديت ذاتيه اوســت و يکي گرفتن آن دو مســتلزم تبعض و تجزي ذات خواهد بود(ابن عربي، ١٩٤٦، ج ١: ٩٠)، زيرا تحقق احديت (ذاتي)، به استهلاک جميع اشياء (از اسماء و صفات و مظاهرش ) در وي است و گرچه هويت الهيه نيز من حيث هي هي در هر يک از موجودات حاضراست ، اما فرض اينکه از او در هر موجودي چيزي باشــد که در ديگري نيســت ، به معناي تبعض و تجزي ذات خواهد بود(خوارزمي، ١٣٧٩: ٤١٠).
٤- در نگاه ابتدايي به نظر ميرسد سخن ابن عربي، همچون جزء سلبي قاعده بسيط الحقيقه اثبات کننده وجود براي غير خداست ، اما کلام وي در مجموع ، مبين يک چيز يعني سلب وجود از غير خداست و جزء دوم (کل بالأسماء) نيز در پي اثبات موجوديتي جداي از ذات الهي نيست ، بلکه در صدد تأکيد جزء اول (احدي بالذات بودن ) و توضيح نسبت هايي است که بواسطه ملاحظه اسماء اتفاق ميافتد.
Sadr al-Din Shirazi, Mohammad Ibn Ibrahim (Mulla Sadra) (1999) Collection of philosophical treatises of Sadr al-Muta'allehin, research & correction: Hamed Naji Isfahani, Tehran: Hekmat Publications.