خلاصة:
با پیدایش گفتمانهای نو در اوایل قرن بیستم، نگرش نویسندگان به
واقعیت و دیگر گزارههای رثالیستی در داستان تغییر کرد. عینیت گرایی
که نویسندگان رثالیست.محور ساخت داستانهای خود قرار داده بودند کم
کم جای خود را به روایتی ذهنیت مبنا سپرد. داستان نویسان به جای تلاش
بیهوده برای باز تولید واقعیت وارد ذهن پیچیده و هزارتوی شخصییتها
شدند وبه جای کشمکشهای بیرونی، کشمکشهای درونی شخصیتها
را به نمایش گذاشتند.این طرز تلقی نویسندگان بر پیرنگ داستان بسیار تاثیر
گذاشت به طوری که گاهی داستان نویس قرن بیستم با استفاده از تکنیکهای
نقطه دیدء تغییر راوی،ساختار داستانی شاخهای و زمان غیر گاهنامه ای با
پیرنگ بازی میکند از آنحایی که تاثیر این تغییرات بر درک خواننده از
داستان و دریافت او کاملا موثر است سعی نگارنده در این مقاله براین است
تا با تشریح عوامل موئر بر تحول سبک داستان نویسی، تفاوت پیرنگ را در
داستانهای کوتاه مدرن با داستانهای کوتاه رثالیستی با تحلیل دو داستان
کوتاه گیله مرد بزرگ علوی و نقشبندان گلشیری نشان دهد.
ملخص الجهاز:
اين طرز تلقي نويسندگان بر پيرنگ داستان بسيار تاثير گذاشت به طوري که گاهي داستان نويس قرن بيستم با استفاده از تکنيک هاي نقطه ديد، تغيير راوي ،ســاختار داستاني شاخه اي و زمان غير گاهنامه اي با پيرنــگ بازي مي کند از آنحايي که تاثير ايــن تغييرات بر درک خواننده از داستان و دريافت او کاملا مؤثر است سعي نگارنده در اين ماقله رب اين است تا با تشريح عوامل مؤثر بر تحول سبک داستان نويسي ، تفاوت پيرنگ را در داســتان هاي کوتاه مدرن با داستان هاي کوتاه رئاليستي با تحليل دو داستان کوتاه گيله مرد بزرگ علوي و نقشبندان گلشيري نشان دهد.
از آنحايي که تاثير اين تغييرات بر درک خواننده از داســتان و دريافت او کاملا مؤثر بوده است سعي نگارنده در اين مقاله بر اين اســت تا با تشريح عوامل مؤثر بر تحول سبک داستان نويسي تفاوت هاي پيرنگ داستان هاي کوتاه مدرن و رئاليستي را در ادبيات فارسي با تکيه بر داستان رئاليستي "گيله مرد" اثر بزرگ عولي و داستان مدرن "نقشبندان " از هوشنگ گلشيري نشان دهد.
. گيله مرد شخصيت اصلي و محوري داستان است که کنش و واکنش هاي او به حوادث داســتان جهت مي دهد، دهقاني است که هرچند نويسنده از گذشته او اطلاعاتي در اختيار خواننده نمي گذارد اما با توصيف وضعيت و روحيات کنوني او در مي يابيم که او کي از رعاياي ستمديده اي است که به علــت ظلم و زياده خواهي اربابان ، عليرغم ميل باطني و مهر و عطوفتي که در داستان از طريق حس وفاداري به همسرش صغرا و عاطفه اي که نسبت به بچه شش ماهه اش از او مي بينيم ، دست به اسلحه برده و همراه با ديگر دهقانان با رهبري "آگل لولماني " که پدر زن او نيز هست عليه نظام حاکم به مبارزه برخاسته است .