خلاصة:
شهرت جهانی رمان ذاکرۀ الجسده اثر احلام مستغانمی که از رمان نویسان برجستة الجزائر
به شمار میروده سبب شده است که این رمان از ابعاد گوناگون مورد توجهة پژوهشگران و
ناقدان قرار گیرد. یکی از زمینههای تحقیق در این رمان؛ بررسی این اثر از منظر مقولههای
پسااستعماری است. یافتههای این تحقیق و تحلیل مولّفههای پسا استعماری آن (تقابل شرق
و غرب، فرودست، دیگری، احتضار فرهنگی، بیداری و مبارزه..) حاکی از آن است که
مستغانمیدر رمان ذاکره الجسد با استفاده از تعبیرهای مستقیم و غیرمستقیم در صدد کشف
و نقد تلاشهای استعمار نوین در جهت نابودی هویت و استقلال سیاسی، فرهنگی، اجتماعی
و اقتصادی ملل مشرق زمین، خصوصا کشورهای اسلامیمیباشد. احلام مستغانمیدر این
رمان؛ استقلال فرهنگی را مقدمه استقلال سیاسی- اقتصادی میداند. همچنین این رمان با
ترویج گفتمان استعمارستیزی «بازگشت به سنّت و خودیابی هویّتی و معرفتی» واسازی طرح
تقابلی غرب/ شرق را نشان میدهد.
ملخص الجهاز:
١-١ سوالات تحقيق : اين پژوهش ، در پي شــناخت جايگاه و رويکرد احلام مستغانميدر رمان ذاکرة الجسد از طريق بازانديشي و تحليل انتقادي اين رمان بر اساس مولفه هاي نقد پسااستعماري ميباشد که تلاش دارد در آن به بررسي سيماي استعمار در آفريقاي عربي، مساله ء هويت و مساله ء غيريت ، استقلال ،فرهنگ ، زبان و ادبيات و..
. بپردازد و به اين سوالات پاسخ گويد: الف : «کيفيت انعکاس گفتمان پسااستعماري در داستان بلند «ذاکرة الجسد» چگونه است و چه اهدافي را دنبال ميکند؟» ب : «نگرش تقابلي رمان ذاکرة الجسد با در نظر گرفتن مولفه هاي پسااستعماري، ناظر برکدام وجه است : سياسي- اجتماعي يا فرهنگي؟» ج : «وجه غالب رويکرد رمان ذاکرة الجســد در پرداختن به مســاله ء استعمار و مولفه هاي ١- شهر قسنطينه به عنوان نقطه ي آغاز انقلاب الجزاير از مهمترين شهرهاي آن کشور به شمار مي رود.
از جمله اين که آيا آنها خودشان را با زبان جديد وفق خواهند داد يا آن 269 را ترد خواهند کرد؛ و يا آن را ابزاري براي مبارزه با استعمارگر به کار خواهند برد؛و آيا آن را وارد دنياي خودشان خواهند کرد؛ و يا انگشتان ظريف آنها را وارد امن ترين حوزه هايي خواهد کرد که در گذشته غيرقابل نفوذ به نظر ميرسيد؟ نگاهي به افکار و انديشه هاي شخصيت (خالد) نشان ميدهد که زبان نوشتاري به عنوان نمود پسااستعمارگرايي، به نهادهاي مذهب و اجتماع نفوذ ميکند، سنت ديرين شفاهي را به زير ســوال ميبرد و قرارداد جديد نوشتار سعي ميکند خود را جايگزين آن سازد.
اين تقابل هاي دوگانه که جهان بر پايه آنها تقسيم شده است ، در گفتمان پسااستعماري نيز به رابطه اي ميرسند که در آن استعمارزده به مثابه «ديگري» فرهنگ استعماري قلمداد ميشود.