خلاصة:
در یک بررسی کلی میتوان سید جمالالدین اسدآبادی را در ردیف کسانی که برای ایجاد وحدت، دفاع از مبانی و اصول اسلام و بیداری اسلامی که تا آخرین لحظه عمر خود را مبارزه کردند، قرار داد. به طور کلی میتوان از میان اصول و مشخصههای اندیشه سیاسی سیدجمال، به آزادی و عدالت، اقتدار، مشروعیت و معنویت، پیوند دین و سیاست، امت، سعادت، نظم و علم، وحدت اسلامی، همبستگی ملی، اجتماعی و دینی، نفی وابستگی، نفی سلطه، استعمار و استثمار، حاکمیت قانون، مشارکت و دخالت سیاسی مردم اشاره کرد. ما در مقاله حاضر سعی بر آن داریم تا مشکلات جهان اسلام را از دیدگاه انسان بزرگی همچون سید جمالالدین اسدآبادی که به اعتراف دوست و دشمن در میان عالمان دینی و روشنفکران به عنوان پیشرو طرح ضرورت اصلاح اندیشه در حوزه کشورداری، دین داری، و پارهای مسائل اجتماعی مانند آزادی، قانون و عدالت بوده است را طبق چارچوب و نظریه بحران اسپریگنز مورد بررسی قرار دهیم.
ملخص الجهاز:
اين هفت محور عبارتند از استبداد، مسخ دین، رهبران نالایق، فقدان همبستگی اجتمائی، خرافات و جهل، جدایی دین از سیاست و وابستگي به غر ب به نظر ميرسد مهمتر از همه ناداني و جهل باشد زيرا خرافه پرستي و ناداني بستر مناسبي براي استبداد داخلي است و از آنجا كه كمتر اتفاق ميافتد حكومت استبدادي صالح نيز باشد، حاكم مستبد تاج و تخت خود را به هر چيزي ترجيح ميدهد و از بيم از دست دادن حكومت با توجه به عدم پايگاه مردمي به قدرتهاي خارجي متوسل ميشود از سوي ديگر هيچ قدرتي در جهان بدون پاداش و امتياز از كسي حمايت نميكند.
سید جمالالدین پس از فراغت تحصیل از نجف عازم ایران و ابتدا با استقبال مقامات مختلف حکومتی روبه رو شد و حتی شاه قاجار که در این زمان ناصرالدین میرزا بود از او دعوت کرد تا در پایتخت حضور یابد و در امور مختلف به حکومت مشورت بدهد و در اصلاح امور، دولت ناصری را یاری کند; اما او چون مرد اندیشه و خرد بود، هرگز علاقهای به قدرت نداشت و در اندیشهی اصلاح عمومی و پایان دادن ساختار استبدادی و حاکم ساختن مشارکت مردم و افزایش آگاهی آنها و ترقی و پیشرفت کشور و برپایی قوانین زندهی قرآن و اسلام در جامعه بود.
در این شرایط سید جمال با جدایی دین از سیاست به مخالفت برخاست تا در حوزهی داخلی در برابر استبداد حکومتهای موجود، مردم و اقشار مختلف را به فعالیت سیاسی و براندازی حاکمیتهای استبدادی و برقراری حکومت اسلامی سوق دهد و مسلمانان بتوانند سرنوشت خود را بدست گیرند، در جبههی خارجی نیز در پی آن بود که با آگاهی سیاسی گسترهی مسلمانان، مبارزه با استعمار را گسترش دهد.