ملخص الجهاز:
در واقع نخستين کسي هم که از جهان وطني دم زد ديوجانس کلبي بود، نامي که تا حدودي براي ما آشناست.
يکي از شباهتها اين بود که ديوجانس با همه درويشي اي که داشت خود را «شاه» ميانگاشت.
کلبيون در يونان و روم باستان تا قرنها بعد از مسيحيت هم ديده ميشدند و به نظر ميرسد که مرام و مسلک ايشان نه فقط در مذهب رواقيون بلکه در رهبانيت مسيحي و درويشان مانوي و حتي در نفي مالکيت مزدکيان و در دورة اسلامي در زهاد مسلمان و درويشان تاثير گذاشته باشد.
اگر راهبان و زاهدان چه پيش از اسلام وچه در دوره اسلامي، در کوه و بيابان زندگي ميکردند يا در غارها به سر ميبردند و اگر گزيدگان مانوي دائم به سفر ميپرداختند و در هيج جا نميماندند و خود را متعلق به هيچ شهر و دياري نميدانستند و خود را بي وطن ميانگاشتند، آنها بي شک از مسلک و مرام ديوجانس و پيروان او مانند کراتس که سقراط زمان بود پيروي ميکردند.
کلبيون خود را متعلق به هيچ شهر و دياري نميدانستند.