ملخص الجهاز:
"»آن مرحوم انتظارات خود را از ملت ایران در مسئله افغانستان طی قصیدهای به دکتر محمود افشار چنین نوشته است:به پیشگاه تو ای ملت خجسته سلامز ملتی که شده صبح روشنش چون شامسلام ملت همدرد و همدل و همکیششریک شادی و انباز محنت و آلامسلام کشور آتش گرفته محرومسلام ملت در خون تپیده ناکامدو ملتی همه دل رهسپر به یک آئیندو کشوری همه جان مفتخر به یک اسلامدو شاخهای که برآورده سر ز یک گلشندو بازویی که بود متصل به یک اندامبه بام خانه همسایه چون فتد آتشبه حکم کیش و خرد خواب غفلت است حرامکنون به خانه ما شعلههای آتش بینکه دود آن به فراز فلک گرفته مقامبه موجهای هری رود و هیرمند نگرکه سرخ گشته به خون ارامل و ایتامنگر به دختر در خون تپیده مظلومکه دست و پای زند روز و شب به حلقه دامگفتار را با ابیاتی از مثنوی«شبهای آوارگی»که حسب حال شاعر و بیانگر توکل و ایمان و تسلیم اوست پایان میبخشد:آن یکی پرسید از شیر خداکای علمدار بزرگ مصطفیگر قضای ایزدی گردد کمانطول آن از باختر تا خاورانوین حوادث یکسره پیکان شوندمرگ باران سوی تو پران شوندوان کمان باشد به دست کبریاتو کجا بگریزی از تیر خدا؟گفت سویی نیست تا آن سو شومبهتر آن دانم که سوی او شومای خدا سوی تو ما رو کردهایمبا کرمهای تو ما خو کردهایمای کاش مجالی بود تا قلم را بیشتر در بیان احوال و اقوال و مقامات خلیلی خاصه در مجامع بین المللی سیاسی و ادبی میگرداند و تفصیل بیشتری از سبک و لفظ و معانی شعر و نثر او مینوشت و بخصوص از نثر او که آراسته و گوهر نشان و یاد آور نثرهای آراسته خراسان قدیم است سخن میگفت ولی از سویی کمی وقت و محدودیت صفحات مجله و از سوی دیگر در دسترس نبودن مدارک لازم این توفیق را میسر نساخت و نتوانست آن طور که شایسته مقام خلیلی و لازمه دوستی بود ازو سخن گوید."