خلاصة:
سابقه و هدف: آنچه پس از یک قرن حضور مسلمانان در ایران و در آستانة قرن دوم، به تدریج بعضی از عناصر فرهنگ دیرینه را به چالش میطلبید، سیر صعودی مسلمان شدن ایرانیان بود. جامعة ایرانی تا مدتی به علت طی کردن دوران گذار یعنی عدم کسبه ویت فرهنگی جدید دچار ازهم پاشیدگی اجتماعی شده بود.
مواد و روشها: مطالعه حاضر از نوع توصیفی تحلیلی است و پس از بررسی مفاهیم با ارائه نتایج به پیشنهادات کاربردی پرداخته شده است. روش تحقیق حاضر توصیفی و روش گردآوری اطلاعات آن، کتابخانهای است. بدین صورت که از منابع کتابخانهای نظیر: کتاب، مقاله، منابع خارجی و... و آموختههای محقق استفاده شده است.
یافتهها: از نظر این پژوهش باید به ریشههای درونی شدن اسلام و نقشی که خود ایرانیان از این بابت ایفا میکردند، توجه کرد؛ به ویژه آنکه تعدادی از جنبشهای ایرانی مخالف خلفا، صبغة اسلامی داشت. این مسئله، بیانگر نفوذ اسلام در همان زمان در فرهنگ و جامعة ایرانی بود. رفته رفته در همین قرن، ایرانیان با گرایش بیشتر به اسلام، به دلیل آشنایی و تخصصی که در زمینههای مختلف اسلامی یافتند، خود از داعیان اصلی این دین شدند.
نتیجهگیری: از مباحث ایراد شده نتیجه گرفته میشود که روند تحولی عمیق در عناصر فرهنگ ایرانی در همین زمان شکل گرفت. آزادی مذهبی اهل کتاب، بسترساز تعامل آنها با اسلام به گونهای دیگر میتوان قرن دوم را دوران پایه ریزی و شکلگیری فرهنگ ایرانی اسلامی نامگذاری کرد. پذیرش آزادی عقیدة اهل کتاب در اسلام و تعلق خاطر بعضی از مردم به آیین پیشینیان خود موجب شده بود در اوایل قرن دوم هجری نیز تعداد قابل توجهی از ایرانیان هنوز اسلام را نپذیرند.
ملخص الجهاز:
از آنجا که عقل بشر قدرت درک تمام این استعدادها را ندارد و با توجه به قوانین حاکم در جامعههای بشری و تجدید نظرهای مکرر در آنها که نشان از خطاپذیری این برنامههای بشری است، باید نسبت به برنامه های تربیتی انشاء شده از طرف افراد نوع بشر نیز وجود این خطاها و حتی بالاتر؛ ایجاد جنبههای خاص تربیتی برای رسیدن به اهداف ویژه ی پایه گذاران برنامههای تربیتی را محتمل بلکه قطعی دانست، در اینجا سؤال می شود که راه چاره چیست؟ برای اجتناب از این موارد باید در پی برنامه ای جامع بود که پایه گذار آن شناخت کامل و کافی از انسان و نیاز هایش، استعدادهای ذاتی اش و.
تربیت بر مبنای اهداف مادی و انسانی ؛ که با توجه به شرایط موجود در اطراف انسان و همچنین با نگاهی که به نوع انسان میگردد، در مکاتب مختلف در چهارچوب قوانین بشری طراحی شده و ابزار تربیتی متناسب برای رسیدن به این اهداف (اهداف مادی) در نظر گرفته میشود.
نقش تعلیم و تربیت در سبک زندگی اسلامی نقش تعلیم و تربیت در چگونه زیستن انسان، از این جهت کلیدی است که با علمآموزی و تربیت صحیح است که انسان میتواند مهارتهای زندگی معقول و مطلوب را فرا گرفته و برای رسیدن به رشد و کمال خود تلاش نماید.
برکسی پوشیده نیست که آشنایی با آموزههای اسلام و بایدها و نبایدهای قرآن و سنت و عقل، تنها از طریق تعلیم و تربیت صحیح امکانپذیر است، از این جهت است که در اسلامی شدن زندگی، مهمترین نقش را تعلیم و تربیت ایفا میکند [36].
جامعهای که با مبانی قرآنی، تعلیم و تربیت شده باشد، در زندگی فردی و اجتماعی، علمی و فرهنگی، نظامی و سیاسی، اقتصادی و خانوادگی با سبک و فرهنگ اسلامی عمل میکند؛ زیرا مبنای فکری و رفتاری او با آموزههای دینی و اسلامی شکل گرفته و استحکام یافته است.