خلاصة:
منطقه دیلم از سده ششم تا اواخر قرن هشتم ه.ق. همواره محل نزاع اسماعیلیان نزاری با قدرتهای محلی اطراف بود؛ زیرا این منطقه پس از استقرار اسماعیلیان الموت، دائماً مد نظرشان بود و مذهب اسماعیلیه در آنجا نفوذ بسیار داشت. امیران محلی مازندران و گیلان همواره از نفوذ اسماعیلیه در دیلم وحشت داشتند و بارها به آنجا لشکرکشی کردند. دو خاندان حاکم محلی کوشیج و هزاراسبی در دیلم به اسماعیلیه متمایل بودند، به همین دلیل مناسبات بین آنها و امیران محلی آلکیا تیره بود و در نهایت به دست آلکیا از بین رفتند. مسئله اصلی ما در این تحقیق، تبیین حیات سیاسی اسماعیلیان دیلم از قرن ششم هجری قمری، بهویژه پس از سقوط الموت، است و اینکه دیلم با نفوذ اسماعیلیه، دچار چه تحولات سیاسیای شد. نتیجه اینکه داعیان اسماعیلی نزاری از همان آغاز فعالیتشان در دیلم نفوذ کردند و با فتح الموت، دیلم به منطقهای مهم و راهبردی برای اسماعیلیان تبدیل شد. با سقوط الموت، کوهستانهای دیلم همچنان پایگاه سیاسی اسماعیلیان باقی ماند و تا اواخر قرن هشتم ه.ق. با حمایت خاندان کوشیج و هزاراسبی به حیات سیاسی خود ادامه دادند و سرانجام در رقابت سیاسی با آلکیا از بین رفتند.
From the sixth century to the end of the eighth century AH, the Deylam region was always a place of conflict between the Nizari Ismailis and the local powers, because this area was constantly considered by the Ismailis after settling in Alamut, and the Ismaili religion was very influential there. The local rulers of Mazandaran and Gilan were always afraid of the Ismaili influence in Deylam and marched there many times. The two ruling families of Kushij and Hazarasbi in Deylam were more inclined to Ismailism, so relations between them and the local rulers of the Kia dynasty were strained and, in turn, they were destroyed by the Kia dynasty. In this research, we seek to describe the political life of the Ismailis of Deylam from the sixth century AH, especially after the fall of Alamut, and to explain what political changes Deylam underwent due to the influence of Ismailism. The result is that the Nizari Ismaili Dais (callers) infiltrated Deylam from the very beginning of their activity, and with the conquest of Alamut, Deylam became an important and strategic area for the Ismailis. With the fall of Alamut, the Mountains of Deylam remained the political base of the Ismailis. They continued their political life until the end of the eighth century AH with the support of the Kushij and Hazarasbi families, and finally disappeared in a political rivalry with the Kia family.
ملخص الجهاز:
همواره محل نـزاع اسـماعيليان نـزاري بـا قدرت هاي محلي اطراف بود؛ زيرا اين منطقه پس از اسـتقرار اسـماعيليان المـوت ، دائمـا مـد نظرشان بود و مذهب اسماعيليه در آنجا نفوذ بسيار داشت .
مسئله اصـلي ما در اين تحقيق ، تبيين حيات سياسي اسماعيليان ديلم از قرن ششم هجري قمري، بـه ويـژه پس از سقوط الموت ، است و اينکه ديلم با نفوذ اسماعيليه ، دچار چه تحولات سياسياي شـد.
است ؛ زيرا مناطق کوهستاني ديلم اوضاع و احوال مناسبي براي ادامه فعاليـت آنهـا داشت و دو خاندان کوشيج و هزاراسبي نقش مهمي در ادامه حيات سياسي اسـماعيليان ديلـم ايفـا کردند.
خداوندمحمـد يکـي از نبيره هاي اقوام علاءالدين محمد اسماعيلي بود که در ديلمان و الموت قدرت داشت و مردم نـواحي ديلم نظير ديلمان ، رودبار، پادز، کوشيجان و بعضي از نواحي اشکور پيرو مذهب او شدند (مرعشي، ۱۳۶۴: ۵۴؛ ستوده ، ۱۳۶۲: ۶۱؛ دفتري، ۱۳۸۶: ۵۱۳).
در ايـن زمـان ديلـم بـه دسـت کياييـان فـتح ، و قـدرت اسماعيليان در ديلم به همت آل کيا مهار شد؛ زيرا سيد مهدي کيا منطقه اشـکور، سـيد هـادي کيـا قلعه لمبسر و سيد علي کيا قلعه الموت را فتح کردند.
سيد علي کيا براي پايان دادن به کار اسماعيليان بـه اشکور لشکر کشيد و کياملک هزاراسبي را شکست داد (همـان : ۶۲).
Tarikh Tabarestan, Ruyan wa Mazandaran (History of Tabarestan, Ruyan and Mazandaran), Prepared by Mohammad Hoseyn Tasbihi, Tehran: East, [in Farsi] Minorsky, Vladimir.