خلاصة:
در روایات جابر بن یزید جُعفی، صحابی صادقین‘، توجه گستردهای به مضامین اخلاقی میتوان دید؛ روایاتی که از میان مسموعات گستردهاش برای انتقال به دیگران برگزیده شده و بینشهای اخلاقی خود را نیز در آنها بازتابیده است. اگر بتوانیم راهی برای بازخوانی نگرشهای اخلاقی او با مرور این روایتها بیابیم، گامی فراسوی بازشناسی تاریخ مکاتب اخلاقی در جهان اسلام برداشتهایم. افزونبراین، تحلیل اندیشههای اخلاقی جابر میتواند به اصلاح درکها از نقش اصحاب ائمه^ در شکلگیری گفتمانهای فکری سدههای متقدم اسلامی بینجامد. نیز، با توجه به قرابت ویژه جابر به امام باقر× و جایگاه او در جمع شاگردان امام، شناخت نگرشهای اخلاقی او میتواند ما را به درک بهتر اندیشه اخلاقی امام برساند. مطالعه کنونی، کوششی آغازین برای تحقق همین منظور است. در این پژوهش سعی شده تا با مفروض گرفتن وحدت و انسجام درونی این روایتها که در آثار مختلف پراکندهاند، مبناهای کلی و کلان راوی و مروّج آنها شناخته شود.
In the narrations of Jaber ibn Yazid Jofi, a companion of Imam Baqir and Sadiq (PBUT), has paid much attention to moral issues. The narrations have been selected from his wide audience to be transmitted to others and have reflected their moral insights in them. If we find a way to re-read his moral views by reviewing these narrations, we have taken a step beyond recognizing the history of moral schools in the Islamic world. In addition, the analysis of Jabirchr('39')s moral ideas can lead to the reform of perceptions of the role of the companions of the Imams (PBUH) in the formation of intellectual discourses of the earlier Islamic centuries. Also, considering Jabirchr('39')s special closeness to Imam Baqir (PBUH) and his position among the Imamchr('39')s students, knowing his moral attitudes can lead us to a better understanding of the Imamchr('39')s moral thought. This study is an initial attempt to achieve this goal. In this research, by assuming the inner unity and coherence of these narrations, which are scattered in different works, the general and macro foundations of the narrator and their promoters are known.
ملخص الجهاز:
بدينمنظور خواهيم كوشيد با تحليل رواياتي كه جابر جعفي نقل ميكند بدانيم: اولاً، جهان هستي از منظر وي چهگونه جايي است؛ ثانياً، در روايات وي انسان چگونه موجودي و با چه ويژگيهايي توصيف ميشود؛ ثالثاً، برپايه اين روايات، براي انساني با اين ويژگيها در جهاني با چنين ويژگيها وضعيت مطلوب كدام است.
(بهترتيب نك: شيخ طوسي، 1414: 84، 296، 595) از همين قبيل است وصيتي كه ميگويد امام باقر× به وي كردند؛ (ابنشعبه، 1404: 286 ـ 284) نيز، خطبه «وسيله» از علي× كه گفتهاند جابر چون از اختلافات فكري شيعيان پيش امام باقر× شكايت برد امام آن را در توضيح صفات شيعيان به وي آموختند؛ (كليني، 1363: 8 / 18) يا روايت تفسيري بلندي در توصيف عالم پس از مرگ (مؤلف ناشناس، 1414: 166 ـ 159) كه در آن ضمن توضيح احوال مؤمنان و كافران از بعد مرگ تا نشور قيامت، پيوند ميان عاقبت اشخاص با اعمالشان توضيح داده شده است؛ يا سخني از امام باقر× در توصيف شيعيان راستين كه جابر آن را روايت ميكند.
جابر از امام باقر× نقل ميكند اينكه شاميان گفتهاند خدا پاي خود را بر صخرهاي در بيتالمقدس نهاد (براي اشارهاي به وجود اين اعتقاد در عصر تابعين، نك: ابنمحب، 1437: 1 / 515)، سخني گزاف است؛ زيرا شأن خدا بالاتر از آن است كه اوصاف آدميان به او منتسب گردد (ابنبابويه، 1416: 179) برپايه روايات جابر نهتنها انسان قادر نيست كُنهِ وجود خدا را بفهمد كه حتي نميتواند ذات او را در خيال خويش تصور كند؛ زيرا خداوند از تشابه مُبَرّا ست.
(براي تحريرهاي مختلف حديث، نك: احمد بن حنبل، بيتا: 2 / 15؛ ترمذي، 1403: 4 / 52) اينگونه، در روايات جابر از اين مبنا دفاع ميشود كه شخص ميتواند با اراده منشهاي خود را تغيير دهد و با اصلاح عادات راه صحيح بجويد.