ملخص الجهاز:
"هگل بیش از کانت که دریافته است دیدگاه جدیدی در تاریخ عرضه نموده،موضوعی را که دیگران تواناییاش را ندارند به صورت مطلوب مینویسد با این فکر که برای اینکار صلاحیت فلسفی را دارد در حالیکه تصدیق کل فلسفهاش در مقابل فلسفه تاریخاش سهلتر نیست و اصالت تصور وی در فلسفه میتواند گزافهگوئی باشد.
آنها چگونه بایستی کار کنند،روشها و وسایل تولید، ایجاد سازمانی متناسب با تولید،کشاورزان زحمتکش که زمینهای زراعی را غارت میکنند، البته عدهای برای خودشان وعدهای برای اربابانشان،تأمین معاش در کارخانه،ارتباط عوامل و وسایل تولیدی با یکدیگر پایههای اقتصادی یک جامعه را میسازند و بنابراین مؤسسات روبنائی جامعه ساخته میشود:قانون، مجموعه حقوق مالکیت و ساختار طبقاتی،نظام سیاسی،بنیادهای علمی و مذهبی،سازمانهای روبنایی که وجهه علمی دارند:تفکرات مستقل اقتصادی،اخلاقی،سیاسی،فلسفی و ایدئولوژی منعکس کنندهء ساختار طبقاتی جامعه مورد نظر هستند،مثلا همانگونه که پروتستان در ضمیر افراد اثر میگذارد فرضا بر آزادیهای فردی اقتصادی طبقهء متوسط نیز مؤثر است.
فرضا مسئولیت کشمکشها؛فقط تبیین مبادی نباشد بلکه فرآیند رشد باشد هر چند که مبارزات بعدی بیشتر داخلی است تا خارجی،مثلا نیاز به نهادهای یکنواخت سیاسی جهت پیوند واحدی بین فرهنگ و اقتصاد یونان باستان که هیچ حد لازمی برای تعداد رقبائی که میتوانستند پاسخ موفقیتآمیز بدهند وجود نداشت اما در حقیقت در همهء تمدنها بجز آنها که در قوه خلاقه شکست خورده و فرو ریختند و یا سختگیری شده امکان پاسخ موفق هست.
در نظر هگل اشیاء در همان مسیری که داشتهاند رشد و توسعه پیدا خواهند نمود و همه تلاشها و مقاومتها برای تغییر مسیر تاریخ قطعا بیهوده است،وی تذکر داده است که گرایشهای دیگری نیز در نظرات این نویسندگان وجود دارد اما هم نمودی از جبرگرائیاند."