ملخص الجهاز:
"اما این نویسنده و کارگردان، پیش از آنکه بتواند با مهار و در اختیار گرفتن عناصر روایی اثر مبدا،محور مناسبی را برای بازخوانی خویش استخراج کند،به گرتهبرداریای سطحی از آن بسنده میکند و با بازگشت به الگوهای آشنای نمایشهای خویش،اثری میآفریند که چندان ارتباطی با رمان سترگ«یاروسلاو هاشک»ندارد.
چرا که به طرز ناکارآمدی همچنان به اثر مبدا-رمان شوایک متصل است و شوخیهای جذاب کلامی نیز نمیتواند دردی را دوا کند و این پرسش را پیش میآورد که چرا نریمانی برای اجرایش به سراغ رمانی اینچنین سترگ و با ارزش رفته است؟ امکانات بیشماری که«یاروسلاو هاشک»در هریک از 4 بخش اصلی رمانش در اختیار مخاطب قرار میدهد،در اجرای نریمانی در همان شکل خام و ناپرداختهاش باقی مانده و تنها بهانهای است که هریک از تیپهای نمایش بتوانند با اصرار ورزیدن به اطوارهای کلیشهای و دست مالی شده،تماشاگر را بخنداند.
این چند دستی سبب شده تا بازی خوب احمد مهرانفر و استعداد ذاتی امیر جعفری در خنداندن تماشاگر در کنار ترفند خلاقانهء نریمانی در بهرهگیری از اتاق نور بهعنوان بخشی از معماری صحنه،نادیده باقی بماند و تجربهء بازخوانی از رمان شوایک را به اجرایی زودگذر بدل نماید و کمکم مخاطب را به این باور برساند که برای وقوع اتفاقات بزرگ-میتواند اجرای نمایشی نه چندان دیدنی از گروهی خلاق باشد-نباید به دنبال عوامل پیچیده و غریب باشیم، شاید ظرفیتهای فراوان رمان شوایک به جای آنکه در خدمت کوروش نریمانی قرار گیرد دست و پای او بسته و اینگونه او و اجراش را دچار مشکل کرده است."