خلاصة:
نسلکشی ارامنه یکی از چندین وضعیت مناقشهبرانگیز بین ترکیه و اروپا/ ایالاتمتحده آمریکا بوده است. ترکیه همواره زمانی که دولتهای اروپایی و ایالاتمتحده آمریکا در این خصوص اظهارنظر کردهاند، از عناصر بازدارندگی خود استفاده کرده است. با این حال تنها در دولت جو بایدن «نسلکشی» بهعنوان رفتار امپراطوری عثمانی به رسمیت شناخته شده است. در منازعه ادراکی/ شناختی بین ترکیه و اروپا، جایگاه این شناسایی از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است به نحوی که به تعبیر مقامات ترکیه این اقدام به مثابه تجاوز به «خطوط قرمز» این کشور است. این پژوهش با استفاده از رهیافت گلچین گرایانه از دو حوزه نظری واقعگرایی تهاجمی و روندپژوهی به بررسی تأثیر شناسایی نسلکشی ارامنه بر رفتار تهاجمی سیاست خارجی ترکیه نسبت به آمریکا میپردازد و این روند را بر اساس استقرار پایگاههای نظامی جدید، دوری از روندهای همگرایی اروپایی، ایجاد اتحادهای هویتی/ شوونیستی، جابهجایی در الگوهای منطقهگرایی (تمرکز بر منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا) مورد ارزیابی و بررسی قرار میدهد. به این منظور این پژوهش بهلحاظ هدف، بنیادی، به لحاظ ماهیت دادهها، توصیفی ـ تحلیلی و به لحاظ نحوه گردآوری اطلاعات، کتابخانهای خواهد بود. یافتههای این پژوهش گویای آن است که سیاست خارجی ترکیه متأثر از محرکها، پیشرانها، روندها، پیامدها و رفتارهای درونی و بیرونی است که تأثیر بسیار زیادی بر روی ادراک نخبگان نسبت به محیط بینالمللی داشته و دارد. برخی رویدادها نقش بسیار مهمی در این ادراک داشته و نقش کاتالیزور و شتابدهنده را دارند و میتوانند پیشرانها را شتاب داده و محرکها را تحریک کنند.
The Armenian genocide has been one of several contentious situations between Turkey and Europe/the United States. Turkey has always used deterrent elements when European states and the United States have commented about this issue. This research will be fundamental in terms of purpose, descriptive-analytical in terms of the nature of data and library in terms of how information is collected. only in Joe Biden's government "genocide" was recognized as the behavior of the Ottoman Empire. In the perceptual / cognitive conflict between Turkey and Europe, the position of this recognition is so important that, according to Turkish officials this is a violation of the country's "red line". using realism and process research will be used, Avoidance of European integration processes, formation of identity / chauvinist alliances, shift in patterns of regionalism (focus on the Middle East and North Africa region) are referred to as Turkish offensive trends as a hypothesis.
ملخص الجهاز:
اين پژوهش با استفاده از رهيافت گلچين گرايانه از دو حوزه نظري واقع گرايي تهاجمي و روندپژوهي به بررسي تأثير شناسايي نسل کشي ارامنه بر رفتار تهاجمي سياست خارجي ترکيه نسبت به آمريکا مي پردازد و اين روند را بر اساس استقرار پايگاه هاي نظامي جديد، دوري از روندهاي همگرايي اروپايي ، ايجاد اتحادهاي هويتي / شوونيستي ، جابه جايي در الگوهاي منطقه گرايي (تمرکز بر منطقه خاورميانه و شمال آفريقا) مورد ارزيابي و بررسي قرار مي دهد.
يافته هاي اين پژوهش گوياي آن است که سياست خارجي ترکيه متأثر از محرک ها، پيش ران ها، روندها، پيامدها و رفتارهاي دروني و بيروني است که تأثير بسيار زيادي بر روي ادراک نخبگان نسبت به محيط بين المللي داشته و دارد.
سوالي که در اينجا مطرح مي شود اين است که شناسايي نسل کشي ارامنه توسط امپراطوري عثماني چه تأثيري بر سياست خارجي ترکيه خواهد داشت ؟ در پاسخ به اين سوال با استفاده از رهيافت گلچين گرايانه از دو حوزه نظري واقع گرايي تهاجمي و روندپژوهي استفاده خواهد شد و به تهاجمي تر شدن رفتار سياست خارجي دولت ترکيه نسبت به اروپا/ ايالات متحده آمريکا، استقرار پايگاه هاي نظامي جديد، دوري از روندهاي همگرايي اروپايي ، ايجاد اتحادهاي هويتي / شوونيستي ، جابه جايي در الگوهاي منطقه گرايي (تمرکز بر منطقه خاورميانه و شمال آفريقا به جاي اروپا) به عنوان روندهاي تهاجمي پيش روي ترکيه ياد مي شود.