ملخص الجهاز:
"اول آنکه از احوال گذشتگان خبردار شود.
پس معلوم شد که در قصههای گذشتگان فایدهای هست،اگر واقع باشد و بر آن وجه که وجود داشتهباشد،خواندهشود،خواننده و گوینده و شنونده را از آن فایدهای رسد و اگر غیرواقع باشد،گوینده را وبال باشد و شنونده فایدهء خود برگیرد،چنانچه گفتهاند: نگویند از سر بازیچه حرفی کز آن پندی نگیرد صاحب هوش و گر صد دفتر حکمت بر ابله بخوانی آیدش بازیچه در گوش اگر پرسند که قصهخوانی چند نوع است؟بگوی دو نوع:اول حکایت گویی و دویم نظمخوانی.
چهارم نثر را وقتوقت به نظم آراسته گرداند نه بر وجهی که مؤدی به ملال شود که بزرگان گفتهاند نظم در قصهخوانی چون نمک است در دیگ.
اگر کم باشد طعام بیمزه بود و اگر بسیار گردد شور شود.
پنجم سخنان محال و گزافه نگوید که در چشم مردم سبک شود.
هشتم زود بس نکند و دیر نیز نکشد،بلکه طریق اعتدال مرعی دارد."