خلاصة:
هدف پژوهش حاضر بررسی مولفههای بنیادین فلسفی در تحلیل عقلانی معاد جسمانی بود. روش پژوهش توصیفی - تحلیلی بوده و یافتهها حاکی از آن است که برخی مولفهها از قبیل تحریر محل نزاع، ثبوت عالم مثال، تفاوت مراتب انسان با مراتب عالم حقیقی خارج، مفهوم جسمانیت و مادّیت، عینیّت یا مثلیّت ابدان أخروی با ابدان دنیوی، نقش قوّه خیال در آفرینش و خلق ابدان، تفاوت دو عالم دنیا و آخرت و تبیین بدن مثالی، نقش اساسی در اثبات یا انکار معاد جسمانی دارند.
The purpose of the present study is to review the fundamental philosophical components in the rational analysis of bodily resurrection. The method of study is descriptive analysis and the findings indicate that some components such as writing the place of argument, proving the world of ideas, the distinction between the stages of human and those of the real external world, the conception of physicality and materiality, the resemblance between the other-worldly bodies and worldly bodies, the place of imagination in the creation of bodies, the distinction between this world and the hereafter, and the explanation of the resurrection body have all a basic role in the approval or rejection of bodily resurrection.
ملخص الجهاز:
روش پژوهش توصيفي - تحليلي بوده و يافته ها حاکي از آن است که برخي مولفه ها از قبيل تحرير محل نزاع ، ثبوت عالم مثال ، تفاوت مراتب انسان با مراتب عالم حقيقي خارج ، مفهوم جسمانيت و ماديت ، عينيت يا مثليت ابدان أخروي با ابدان دنيوي، نقش قوه خيال در آفرينش و خلق ابدان ، تفاوت دو عالم دنيا و آخرت و تبيين بدن مثالي، نقش اساسي در اثبات يا انکار معاد جسماني دارند.
در سير تاريخي، وقتي به حکمت متعاليه مي رسيم ، صدرالمتألهين شيرازي در اکثر کتاب هاي خود از جمله «عرشيه ، الشواهد الربوبيه ، تفسير القرآن ، المظاهر الالهيه ، شرح الهداية الاثيريه » عموما بدان پرداخته و در کتب «زادالمسافر، مفاتيح الغيب ، المبدأ و المعاد» خصوصا، مباني و اصول معاد جسماني را تشريح کرده است .
پس تمامي بحث ها، شبهات ، اشکالات و جواب ها بر کيفيت معاد ميباشد و اينکه آيا ارواح آدميان در قيامت کبري با ابدان جسماني خود حاضر ميشوند يا خير؟ و آيا حشر انسان ها منحصر به حشر ارواح به تنهايي است يا خير؟ البته اين مسئله حتي در عناوين برخي کتب صدرا نيز مورد توجه قرار گرفته است (صدرالمتألهين ، ۱۳۶۰، ص ۲۷۹).