ملخص الجهاز:
"در شعر معاصر ترما بویژه در شعر سپید،شاعرانی هستند که یک لقمه را سی بار دور سر خود میچرخانند و بعد در دهان میگذارند و همین چرخش و پیچش است که امان مخاطبان را بریده و ارتباطشان را با شعر قلعوقمع کرده بهگونهای که هیچ معلوم نیست که شاعر در طول یک شعر چه میخواهد بگوید اما اکسیر آن چنان ساده میسراید که گاهی از آن طرف بام میافتد و هیچ ابهامی را برای مخاطب باقی نمیگذارد،از طرف دیگر با انتخاب اسمهایی کاملا مرتبط که گاهی در سراسر شعر اسمی از آن برده نشده و شعر نیز حول همان محور میچرخد لقمهای آمادهتر را در دهان مخاطب قرار میدهد و به قول خودش در یکی از شمارههای اخیر هفتهنامه«کتاب هفته»میخواهد مخاطبان را با شعر آشتی دهد که البته چنین هدفی به خودیخود امیدوارکننده و مطلوب است اما این آشتی دادن به چه قیمتی باید صورت بگیرد؟به قیمت تنزل اقتدار و ارزش تاریخی شعر؟ در نگاه اول به این مجموعه اسمهای غیرجدی و پیشپاافتادهای که بر پیشانی این شعرها حک شده است مانند«وصیت سوسک،غزل گاو،تریلوژی خیار،به شرط چاقو،دکتر میکرفون،چک کارمندی،سبیل و فلسفه،فرفرفوژه،وانتها،خیارشور،خیار درختی و...
بههرحال رویهای را که اکسیر پیشنهاد کرده است،آنچنان که باید فربه نشده است و جز در چند مورد آنچنان که باید،نتوانسته است جوابگوی عطش شعردوستی مخاطبان خوشسلیقه شعر فارسی باشد و نگارنده بهعنوان دوستی که شاعر این مجموعه را دوست دارد امیدوار است با توجه به پیگیری و تلاش مضاعف و داشتههای آتی او را تاثیرگذارتر بر جریان ادبیات معاصر ببیند."