خلاصة:
یکی از چالشهای همیشگی دولتهای عربی در چند دهۀ اخیر، نحوۀ مواجهه آنها با اسرائیل است؛ برخی دولتهای عربی مسئلۀ فلسطین و اشغالگری رژیم صهیونیستی را مسئلهای عربی میدانند و دولتهای کمتری آن را یک مسئلۀ اسلامی تلقی میکنند. بااینحال عموم دولتهای عربی –چه مسئلۀ فلسطین را مسئلهای عربی بدانند و چه مسئلهای اسلامی- در یک نقطه به اشتراک و همگرایی میرسند: ضدیت با اسرائیل و نامشروع بودن اشغالگری آن.
بااینحال، سازش و برقراری روابط برخی کشورهای عربی با اسرائیل به منزلۀ تابوشکنی دانسته شد. سازش اسرائیل و مصر در پیمان کمپدیوید را میتوان نخستین گام در این راستا در نظر گرفت؛ پیمانی که گروههای مقاومت آن را بهمثابه معاملۀ «زمین در برابر مشروعیت» شناختند. پیمان وادی عربه میان اسرائیل و اردن دومین پیشروی در مسیر عادیسازی روابط دولتهای عربی و اسرائیل به شمار میرود. ویژگی مشترک موج اول عادیسازی روابط اعراب و اسرائیل آن است که این دولتهای عربی همگی همسایگان فلسطین اشغالی بودهاند و معاهدات فیمابین همگی وجهی از مشروعیتبخشی و تثبیت حاکمیت اسرائیل داشت.
در سال 2020، موج دوم عادیسازی روابط میان اعراب و اسرائیل شکل گرفت. توافقنامۀ صلح ابراهیم سرآغاز موج دوم عادیسازی به شمار میرود که منتهی به تطبیع روابط اسرائیل با امارات متحده عربی و بحرین شد. پس از آن، سودان و مراکش نیز روابط خود با اسرائیل را دگرگون کردند. ماهیت موج دوم عادیسازی کاملا متفاوت از موج اول بود: هیچیک از این دولتهای عربی (که در حاشیۀ خلیج فارس و شمال آفریقا واقع شدهاند) با فلسطین همسایگی ندارند، ایالات متحده آمریکا برای انعقاد این پیمانها نقش میانجی را ایفا کرد و وجه بارز عموم این معاهدات، ضدیت با ایران و محور مقاومت است.
باتوجهبه این وقایع، فصلنامۀ مطالعات سیاست خارجی تهران میزگردی با عنوان «روند عادیسازی روابط اعراب و اسرائیل؛ چشمانداز و پیامدها» و با حضور کارشناسان سیاست خارجی و روابط بینالملل برگزار کرد تا به ابعاد مختلف این سیاست بپردازد. این نشست با حضور آقایان دکتر مجتبی امانی؛ رئیس سابق دفتر حافظ منافع ایران در مصر، دکتر مجتبی فردوسیپور؛ سفیر سابق ایران در اردن، دکتر مهدی هنرمندزاده؛کارشناس مسائل غرب آسیا، و یونس کولیوند؛ کارشناس مسائل شامات، برگزار شد.
ملخص الجهاز:
مفاهیم دیگری نیز در این رابطه بود که بعد از عادیسازی روابط استراتژیک هم میتواند خارج از بحث عادیسازی برقرار شود که اینها بیشتر کار حکومتها است و ملتها در آن دخالت ندارند اما پایه اصلی عادیسازی رابطه ملتها هستند؛ یعنی ممکن است بین آمریکا و مصر روابط استراتژیک وجود داشته باشد اما عادیسازی رابطه نباشد و همیشه باید سفارت خود را حفاظت کنند که کسی به آنها حمله نکند چون یکی از موارد عادیسازی رابطه این است که سفارت مورد قبول مردمی واقع شود و حاکمیت نیز روی آن تمرکز نکند و رفت و آمدها کنترل نشود، بنابراین با این توضیح وارد مسئله اقدام اخیری که انجام شد میشویم.
به نظر بنده روی این موضوع تمرکز کنیم و بررسی کنیم خطرات آن برای ما و تفاوت اینها با هم چه میتواند باشد؟ کولیوند: و اگر بخواهیم این نکتهای که آقای دکتر هنرمندزاده گفتند را بهصورت کلانتر مطرح کنیم همان محور است که جناب آقای فردوسیپور نیز در پاسخ به سؤال اول به آن اشاره فرمودند، اینکه در دوره جدید که عادیسازی صورت گرفته است باتوجهبه حضور پیرامونی که در حوزههای پیرامونی جمهوری اسلامی ایران بهعنوان فرمانده و رهبر جبهه مقاومت صورت گرفته است آیا جنبه ضد فلسطینی دارد و یا یک جنبه ضد ایرانی و ضد محور مقاومت دارد؟ امانی: اگر به ده سال پیش برگردیم و منطقه را از مصر ترسیم کنیم و دایره پیرامونی رژیم صهیونیستی را یک به یک بررسی کنیم، درباره مصر آنچه تصور میشد که اسرائیلیها از آن خیالشان راحت باشد به آن مرحله هیچگاه نرسیده است و اکنون به نفع رژیم صهیونیستی تغییر کرده است؛ یعنی مصر ضعیف شده.