ملخص الجهاز:
"نمکفروش، سوار بر خر، وارد میشود و با نگاهی جستجوگر پیش میآید تا به در خانه کدخدا میرسد و دقالباب میکند.
خریداران، به همین ترتیب، نمک گرفته و میروند و کدخدا یک تکه کاغذ مینویسد و به دست نمکفروش میدهد.
کدخدا: نمک؟ نمک چه؟ نمکفروش: همان نمکهایی که بیست روز پیش تقسیم کردی بین اهالی ده و گفتی بیست روز دیگر بیا پولش را بگیر.
مشدی رسول: چه میخواهی عمو جان در میزنی؟ نمکفروش: پول نمکی را که بیست روز پیش بردی.
نمکفروش او را نیز رها کرده، به در خانه سومی، یعنی مشدی میرزا میرود و در میزند.
مشدی ابوالقاسم: چه میخواهی؟ نمکفروش: پول نمک.
مشدی ابوالقاسم: پول نمک، یعنی چه؟ نمکفروش: یعنی پول نمک که بیست روز پیش بردی.
نمکفروش: یعنی چه؟ مگر شما مشد ابوالقاسم نیستید؟ مشدی ابوالقاسم: حالا هر کس اسمش مشد ابوالقاسم شد، به تو پول نمک بدهکار است؟ نمکفروش: نه، ولی تو بدهکاری."