خلاصة:
در حال حاضر بسیاری از سازمانها صرف نظر از نوع و میزان تحصیلات رسمی کارکنان خود و با توجه به پویایی موجود در علوم و همچنین نیازمندیهای شغلی، دورههای آموزشی متنوع و مداومی را برای آنها تدارک می بینند. سرمایهگذاری در آموزش کارکنان روندی افزایشی داشته و سازمانها به طور روز افزون بر گسترش فعالیتهای آموزشی و فراهمسازی فرصتهای یادگیری برای کلیه کارکنان در سطوح متفاوت سازمانی تاکید ورزیدهاند، و همزمان با افزایش توجه به آموزش انتظارات و توقعات نیز از آن ارتقاء یافته است. اگر در گذشته برگزاری دورههای آموزشی و شرکت دادن کارکنان در آنها اقناع کننده به نظر میرسید، امروزه از آموزش انتظار میرود که بتواند تغییرات رفتاری مطلوب را در کارکنان ایجاد کند و از این رهگذر تحقق اهداف سازمانی تسهیل یابد. تعیین دقیق اثرات و نتایج یک دوره آموزشی بر شرکتکنندگان و تعیین دقیق نحوه عملکرد آنها در بازگشت به محل کار خود در سازمان، فرایندی است پیچیده و مشکل و گاه مبتنی بر قضاوتهای ذهنی کسانی است که هر چند در تهیه و اجرای ظاهرا موفقیتآمیز یک دوره آموزشی کوشش بسیار به عمل می آورند، اما کمتر به آثار و نتایج عملی دوره آموزشی توجه دارند. یک برنامه آموزشی، تنها زمانی میتواند ارزشمندی خود را توجیه کند که شواهد قابل اطمینان و معتبری در مورد تاثیر آموزش بر بهبود عملکرد شرکتکنندگان عرضه کند. این امر به جنبه مهمی از آموزش و ارزشیابی آموزش اشاره دارد که معمولا از آن با عنوان «اثربخشی آموزش» یا «ارزیابی اثربخشی آموزش» یاد میشود. یکی از مسائل عمده در سازمانهای دولتی و صنعتی و سایر سازمانها، جدی نبودن کارکنان و مدیران در امر آموزش، ارزیابی نامناسب از اثربخشی دورههای آموزشی و در نتیجه ارائه بازخورد مناسب از نتایج آموزش می باشد، و در نهایت به هنگام ضرورت پیگیری لازم معمول نمیگردد. در بر خورد با آموزش افراد به دلیل این که ارزشیابی یک رفع تکلیف، با تحلیل کم و غیرمفید بوده است بسیاری از سازمانها در ارزیابی هر یک از آموزشها به عنوان یک ضرورت شکست خوردهاند. یکی از دلایل این مشکل بیتجربگی آنها است.