خلاصة:
مطالعات شناختی زبان، در حوزههای ادبی نیز کارآمد به نظر میرسند زیرا استعارههای شناختی در توصیف مفاهیم انتزاعی با نگاشتن آنها بر مفاهیم عینی تر به کار گرفته میشوند و این صورتها در ادبیات نیز همانند زبان وجود دارند. «شعر شناسی شناختی» در پی بررسی ادبیات با شیوه های شناختی است و در حوزهی مطالعات استعارههای عواطف نیز بررسیهایی بر منابع ادبی صورت می- گیرددر نظریه استعارهٔ مفهومی میتوان گفت استعارهها متکی بر ارتباط مفهومی و معنایی میان واژهها هستند که در قالب ابزاری برای درک و دریافت نوع فهم انسان از پدیدهها و امور انتزاعی و نیز محسوس جهان عمل مینمایند. ادبیات در ارتباط با نظریه استعارهٔ مفهومی دارای حوزههای مبدا و مقصد گونادون است که ازطریق آنها مفاهیم ذهن را برای خواننده بصورت ملموس تبیین مینماید. هدف اصلی این پژوهش بررسی اشعاری استعاره مفهومی و مصرحه از غزلیات سعدی است که حوزهٔ مبدا و یا مقصد آن با مفهوم »عشق« مورد توجه شاعر قرار درفته است. نتایج تحقیق حاکی از آن است که استعارهٔ مفهومی و استعاره مصرحه در غزلیات سعدی بازتاب دهندهٔ جهانبینی و دیدگاه فکری سعدی است که خود نشئت گرفته از نظام مفهومی است که بر ساختار ذهن و اندیشه شاعر سایه افکنده است. عشق در غزلیات سعدی، روشنی بخش، جان افزا، متحول کننده، درمانگر، پاکیزه و پدیده ای بیتاب کننده است که درعین تسکین دل، سبب سوزودداز آن نیز میشود و غارتگری خونریز است.سعدی در غزلیات خود بیشتر از استعاره مصرحه استفاده کرده است و این نوع استعاره را به وفور در غزلیات سعدی یافت می شود در حالی که در استعاره مفهومی استفاده بسیار کمتری داشته است که در حوزه غزلیات وی در خصوص مسئله عشق از این نوع استعاره استفاده داشته است.