خلاصة:
علم حضوری نفس به خود از نظر سهروردی، مبنای شناختشناسی وی و اساس معرفتشناسی اکثر متفکران بعد از وی را تشکیل میدهد. سهروردی با دلایلی علم حضوری نفس به ذات، علم حضوری نفس به افعال و انفعالات ذات و علم حضوری نفس به قوای ذات را اثبات میکند و میکوشد نفس را بهعنوان فاعل شناسایی معرفی نماید که برای ادراک ذات و قوای ذات نهتنها به واسطهای نیاز ندارد، بلکه نمیتواند نیاز داشته باشد. به نظر سهروردی علم حصولی هم بهعنوان امر عارض بر نفس وقتی توجیه مستدلی پیدا میکند که پیش از آن علم نفس به ذات خود پذیرفته شده باشد؛ زیرا مادام که یک ذات خود را نیابد اوصاف و عوارض خود را نمیتواند بیابد و بر این مبنا گسترهای قابل توجه برای علم حضوری قایل است. این مقاله به ارایه استدلالهای سهروردی بر علم حضوری نفس، پرداخته و ارزشمندی و کارآیی آنها را بررسی نموده و نقدهای وارد بر آنها را پاسخ میدهد. در نهایت این مقاله نشان میدهد که این استدلالها گرچه تکیه بر اصول منطقی دارند، ولی از لحاظ ارزشمندی و همچنین گستره ادراکات و مدرکات در یک سطح نیستند و برای پذیرش استدلالها، هم توجه به مبانی خاص سهروردی بهعنوان پیشفرض نیاز است و هم قابلیت و توانایی نفس درباره ادراکات متفاوت باید مورد عنایت قرار گیرد.
ملخص الجهاز:
مقدمه تا پیش از سهروردی، «علم» به صورت حاصله از شیء نزد نفس تعریف میشد، ولی سهروردی دریافت که این تعریف نمیتواند تمام مصادیق علم را شامل شود و علم عارضی در صورتی میتواند تحقق یابد که پیش از آن وجود عالم عین حضور در نزد خود باشد و بنابراین سهروردی کوشید تا مبنای جدیدی برای علم ارائه کند که جامع همه انواع علم باشد.
وی میگوید: اولاً قبول نداریم که علم به شیء مستلزم علم به مثال آن شیء است؛ زیرا برای حصول علم به چیزی، لازم نیست که علم به علم به صورت حاصل شده باشد؛ ثانیاً اگر آنچه بیان شد درست باشد ممکن نیست که ما به اشیائی که از نفس غایب هستند عالم گردیم؛ زیرا هر ادراکی مستلزم وجود ذات معلوم خواهد بود، درحالیکه این امر باطل است؛ و اگر کلام مختص به زمانی باشد که معلومِ به واسطه صورت، همان نفسِ شیءِ عالم باشد به وجه اول باز خواهد گشت و این در حالی است که ما بالوجدان به اشیای بسیاری علم داریم که خارج از نفس ما هستند و به ذهن ما خطور هم نمیکند که علم ما به آنها عین معلوم است یا غیر معلوم (شیرازی، 1391، ج 2، ص 23).
سهروردی با تبیین اشراق تسلطی، احاطه نفس بر عالم خارج را مورد توجه قرار میدهد که در این مبنا، التفات و توجه یکی از مؤلفههای اصلی آن است؛ درحالیکه صدرالمتألهین با بیان اینکه علم حضوری همان وجود شیء نزد نفس است، توجه تفصیلی را امری زاید معرفی میکند و نتیجه میگیرد که ممکن است علمی برای نفس باشد، ولی مورد غفلت واقع شود.