خلاصة:
با توجه به آنکه براساس عقاید، مبانی و ارزش های جوامع و فرهنگ های مختلف، اشکال متنوعی از سبک زندگی به وجود می آید. جامعه مدرن نیز پیرامون برخی مفاهیم بنیادین و ارزش های پیرامونی آن سبک خاصی از زندگی را شکل داده که بعضا مغایر با اصول اسلامی است. یکی از راه های مواجهه مناسب با این پدیده، شناخت و اشراف نسبت به این مبانی و نحوه تاثیرگذاری آن بر زندگی روزمره زنان است که این پژوهش به این موضوع پرداخته است. روش به کارگرفته شده در این تحقیق تحلیلی منطقی است، که اطلاعات آن به شیوه کتابخانه ای و از طریق فیش برداری، جمع آوری شده است، و با استفاده از دلالت های عقلی به اثبات فلسفی این امر پرداخته شده که سبک زندگی زنان مدرن که با محوریت سلیقه شخصی و مصرف نمایشی و شاخصه هایی چون آندروژنی (دوجنسیتی) بودن و سیالیت است، چه ارتباطی با نوع نگاه تمدن غرب به انسان و جنس زن دارد. در نهایت مشخص شد که تمامی این موارد براساس سه مبنای اومانیست، تطورگرایی و انسان شناسی فرهنگی قابل تحلیل و فهم است. چنانچه اعتقاد به اومانیسم، منجر به شکل گیری سبک زندگی ای مبتنی بر مصرف نمایشی شده، و انسان شناسی فرهنگی بازتابندگی و انتخاب های مبتنی بر سلیقه شخصی را شکل می دهد و تطورگرایی موجب گسترش پدیده مدگرایی و همچنین برتری یافتن نقش ها و شاخصه های مردانه خواهد شد. در نتیجه زنان به دنبال انکار و سرکوب ویژگی های فطری شان خواهان شبیه شدن به مردان هستند.
Due to the fact that based on the beliefs, foundations and values of different societies and cultures, various forms of lifestyle are created. Modern society has also formed a certain style of life around some fundamental concepts and surrounding values, which are sometimes contrary to Islamic principles. In order to deal with this phenomenon properly, this study deals with the knowledge and nobility of these basics and how they affect the daily life of women. Using logical-analytical and library method and applying rational implications, this research has been conducted. The results show how modern women's lifestyle, which is centered on personal taste and show consumption and features such as androgyny (bisexuality) and fluidity and flexibility, has a relationship with the way Western civilization looks at humans and women. It was also found that all these cases can be analyzed and understood based on the three bases of humanism, evolutionism and cultural anthropology. As the belief in humanism leads to the formation of a lifestyle based on dramatic consumption, and cultural anthropology forms reflexivity and choices based on personal taste, and evolutionism will lead to the expansion of the phenomenon of fashionism, as well as the superiority of male roles and characteristics. As a result, these things lead women to belittle and suppress their natural characteristics, and tending to be like men .
ملخص الجهاز:
روش بهکارگرفتهشده در اين تحقيق تحليلي ـ منطقي است، که اطلاعات آن به شيوه کتابخانهاي و از طريق فيشبرداري، جمعآوري شده است، و با استفاده از دلالتهاي عقلي به اثبات فلسفي اين امر پرداخته شده که سبک زندگي زنان مدرن که با محوريت سليقه شخصي و مصرف نمايشي و شاخصههايي چون آندروژني (دوجنسيتي) بودن و سياليت است، چه ارتباطي با نوع نگاه تمدن غرب به انسان و جنس زن دارد.
بنابراين سبک زندگي، فعاليتهاي نظاممندي است که اصليترين شاخصه آن انتخابهاي فرهنگي افراد در عرصههاي مصرف و فراغت است و هدفش فقط رفع نيازهاي جاري انسان مدرن نيست؛ بلكه روايت خاصي را هم كه وي براي هويت شخصي خويش به آن نياز دارد و برگزيده است، در برابر ديگران مجسم ميسازد، ميان اقشار مختلف تمايز ايجاد ميکند و به صورت نمادين به فرد هويت ميبخشد (همان، ص 45، به نقل از: بورديو).
تأثير هويتيابي مدرن بر سبک زندگي زنانه کارکرد نمايشي و تمايزآفرين مصرف، آنگاه اهميت بيشتري مييابد که به اين نکته توجه داشته باشيم که در وضعيت جديد زنان در ميان گروههاي جامعه، بهويژه در مقايسه با مردان از نظر هويتيابي با چالشهاي بيشتري روبهرو هستند؛ زيرا براساس ديدگاه غالب فمينيستي که مبتني بر انسانشناسي فرهنگي است، مفهوم زن، ماهيتي مجعول است و کسي زن به دنيا نميآيد؛ بلکه فرد بر اثر روابط جامعه، زن ميشود و ديگر نميتوان به منظور درک تفاوت پايگاه زن و مرد به بنيادي طبيعي در تقسيم جنسها متوسل شد (تانگ، 1391، ص 319ـ325).