ملخص الجهاز:
"(80) حال با این تبیین و تحلیل اجمالی از شخصیت و شیوه حکومتداری معاویه و تظاهر وی به دینمحوری، اگر امام حسین علیهالسلام در عصر معاویه دست به جنبش و مبارزه مسلحانه میزد، به طور قطع نهضت وی نمیتوانست آن شور و حماسه و بازتابی که در عصر یزید داشت، در روزگار معاویه داشته باشد؛ چرا که معاویه با ابزارهای یاد شده، اثرات قیام آن بزرگوار را خنثا میکرد و نهضت آن حضرت را شورش علیه خلیفه بر حق (!) جلوه داده، افکار عمومی را علیه این حرکت بسیج میکرد و در نهایت، وقتی ارزش حرکت امام از دید عموم جامعه اسلامی افتاد، با روش دیگری، که باید از آن به «ترور بی سر و صدا» یاد کرد، امام حسین علیهالسلام را مانند برادر بزرگوارش، امام مجتبی علیهالسلام ، مسموم کرد و به شهادت میرساند؛ چنانکه سعد بن ابی وقاص (81) را، که مدعی حکومت بود و عبدالرحمن بن خالد بن ولید (82) را به سبب علاقه مردم شام به وی، با همین روش از میان برداشت.
اگر معاویه از این راه نیز موفق نمیشد، با توجه به حاکمیت روحیه صلح و سازش در جامعه اسلامی، به ویژه عراق، و مبغوض بودن تفرقهافکنی و ایجاد اختلاف و آشوب در جامعه اسلامی، معاویه به سادگی میتوانست نهضت امام حسین علیهالسلام را حرکتی آشوبگرانه و مخل نظام و امنیت عمومی جامعه اسلامی و نیز خروج علیه خلیفه بر حق (!) مسلمین قلمداد نموده با اقتدار روزافزون و بهتآوری که پس از جریان حکمیت و صلح امام حسن علیهالسلام برای وی در جهان اسلام پدیدار گشته بود، با به شهادت رساندن امام علیهالسلام ، نهضت آن حضرت را سرکوب نماید و متعاقب آن، تمام بنیهاشم را قلع و قمع کند، بدون آنکه در جهان اسلام، ندای کوچکترین اعتراضی علیه وی شنیده شود؛ چنانکه همین برخورد را با حرکت حجر بن عدی و یارانش انجام داد و جامعه اسلامی چندان واکنشی از خود نشان نداد."