خلاصة:
سورة یوسف یکی از سورههای قرآن است که با شیوهای بدیع، همة داستان یوسف پیامبر(ع) را از آغاز تا پایان گزارش کرده است. این سوره در پایان دورة مکّی نازل شد که فشار بر فراخوانی اسلام به اوج خود رسیده بود؛ ازاینرو، با شیوهای تعلیمی - خطابی، پیامبر اسلام را مستقیم و همة مومنان را غیرمستقیم خطاب میکند. در این جستار، تلاش شده است با بهرهگیری از نظریة بافت موقعیتی در دستور نقشگرای نظاممند هالیدی و لزوم توجه به آن در فهم متن، ترجمة خانم صفارزاده و آقای غراب از بخشهایی از سورة یوسف، بررسی و دریافته شود آیا آن دو مترجم در انتقال بافت موقعیتی متن زبان عربی به زبان فارسی، موفّق بودهاند یا خیر. در گام نخست، ارکان بافت موقعیتی هالیدی (گستره، منش و شیوة سخن) در متن عربی بخشی از سوره بررسی میشود، سپس به اندازة توجه مترجمان به این بافت موقعیتی اشاره میشود. ترجمههای مطالعهشدۀ این جستار، کمتر بر مبنای بافت موقعیتی متن عربی و بیشتر بر پایة نگاه به ظاهر آن بوده است؛ ازاینروست که خوانندة ترجمة فارسی نمیتواند بهخوبی از نقش اندیشگانی، بینافردی و متنی زبان اصلی (عربی) و جایگاه عاملان گفتگو در داستان یوسف آگاه شود.
Surah Yusuf is one of the surahs of the Qur'an which has narrated the whole
story of the Prophet Yusuf (pbuh) from the beginning to the end in a novel
way. This surah was revealed at the end of the Meccan period when the
pressure on the call to Islam reached its peak, and therefore, in a didactic
way, it addressed the Prophet of Islam directly and all the believers
indirectly. This paper attempts to examine the translation of parts of Surah
Yusuf by using the theory of situational context in Halliday's systemic
functional grammar and the need to pay attention to it in understanding the
text and to find whether both translators were successfully translated the
source text from Arabic to Farsi or not. Therefore, in the first step, we
examine the elements of the Holliday situational context (field, mode and
tenor) in the Arabic text of a part of the surah, then we point out the extent
to which translators regard to this situational context in their translation. It
seems that our translators in this article (Saffarzadeh and Ghorab) have paid
less attention to this Arabic textual context, and have translated more by
looking at the appearance of the text. Therefore, the reader of the Persian
translation cannot be well aware of the ideational, interpersonal, and textual
metafunction of the original language (Arabic) and the position of the actors
in the story of Yusuf.
ملخص الجهاز:
مقاله پژوهشی نقد ترجمة سورة یوسف براساس بافت موقعیتیِ متن مبدأ از دیدگاه مایکل هالیدی (برای نمونه، ترجمة صفارزاده و غراب) عادل میرزاده 1، حسین ایمانیان *2، علی بشیری3 1- دانشجوی دکتری زبان وادبیات عربی، دانشگاه کاشان، کاشان، ایران adel09175348075@gmail.
در این جستار، تلاش شده است با بهرهگیری از نظریة بافت موقعیتی در دستور نقشگرای نظاممند هالیدی و لزوم توجه به آن در فهم متن، ترجمة خانم صفارزاده و آقای غراب از بخشهایی از سورة یوسف، بررسی و دریافته شود آیا آن دو مترجم در انتقال بافت موقعیتی متن زبان عربی به زبان فارسی، موفّق بودهاند یا خیر.
ترجمههای مطالعهشدۀ این جستار، کمتر بر مبنای بافت موقعیتیِ متن عربی و بیشتر بر پایة نگاه به ظاهر آن بوده است؛ ازاینروست که خوانندة ترجمة فارسی نمیتواند بهخوبی از نقش اندیشگانی، بینافردی و متنیِ زبان اصلی (عربی) و جایگاه عاملان گفتگو در داستان یوسف آگاه شود.
در اینجا به اقتضای تنگنای جستار، تنها بافت موقعیتی آیههای 43 تا 54 سورة یوسف و نقد ترجمة صفارزاده و غراب از این بخش بررسی و تأکید میشود که مترجمان چگونه میباید مفهوم غالب متن را در زبان مبدأ با ابزار موجود در زبان فارسی بازتاب میدادند؛ ضمن اینکه آیههای منتخب این جستار (43 تا 54)، کمابیش مهمترین بخش زندگی یوسف را در مصر بازتاب میدهند، اختلافهای تفسیری زیادی در میان مفسّران قرآن داشته است و به دلیل حضور بیشتر عاملان گفتگو، بررسی بافت موقعیتی آن پراهمیتتر بهشمار میآید.