خلاصة:
روند و نمودهای سلطهستیزی جمهوری اسلامی ایران بت به آمریگا دقیقا
نقطه مقایل سیاستهای سلطه یذ برانه ابران ضسبت به این قدرت. آمیوبالیستی» پیش از
پیروزی انقلاب اسلامی است. انقلاب اسلامی به عنوان مهمترین تحولن سیاسی -
اجتماعی قرن که سیاری از اند یشمندان غربی به آن معترفند - نظم سیاسی»
تحمیلی و طراحی شده توسط آمریکا را در سطح منطقه و جهان برهم خود به
عنوان مهمترین کانوی زان ببرای امپربالیسم آمریکا و صپهیوزیسی مطرح است؟لذا با
تمام قدرت در مهار انوا فراگیر و ججهان شمول آن میکوشند. در این راستا طرح
استراتژی مهار دو جمابیه از سوی استراتستهای آمریگایی - که امروژه مطرح است -
قابق است. در بعد داغلی و ملی نیز به طرین اولی این انقلاب» پگی بعد از
دیگری زمینههای سلطة آمریگا بر عرصههای مختلت سیاسی» اقتصادی, فرهنگی
نظامی و... را قطع کرد که به نمودهای عیتی آن دراین مقاله اشاره خواهد شد.
ده مبارزه نظم سیاسی و تحمیلی موجود در سطح منطقه و جهان توسط
انقلاب اسلامی را باید از یک سو در نگرش نوین این انقالاب نسبت مسائلی جنهانی
ارزبایی نمود و از سوی دیگر در توانمندی نهفته دراین تحول عضو سیاسی -
ابشاعی قرن ایستم جستجو کرد. از جهتگیریهای سلطهستیزاته انقلاب
اسلامی - که برخاسته از اصوق اعتفادی انقلاب است - خود هرگ سازگاری با
سیاستهای سلطه ظالمانه آمریکا نداشته و نفواهد داشت. نذا نوچ و میزان روابط ایران و
آمریکا در هر دو مقطم زمانی قبل و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی تاسی از" با "رد سلطه" از سوی ابران بوده است؟ به عبارت دیگر چرایی و ناسازگاری
جمهوری اسلامی ابران با آمریکا مسالهای است که هی در بعد عینی دم به شواط
توریک. قابل توضیح و بررسی است که به آن اشاره خواهد شد.
إن سیر و مؤشرات تشاحن و غضب الجمهوریة الاسلامیة الایرانیة بالنسبة لأمریکا
هو نقطة معاکسة لسیاسة رضوخ السلطة الایرائیة إل هذه القدرة الامبریالیة قبل
اتتصار الثورة الاسلامیة. فالثورة الاسلامیة تعتبر أهم تحول سیاسی -اجقاعی فی القرن
العشرین. و قد اعقرف من الفکر و السیاسة الغربیان هذه الثورة قد قلبت
کل الموازین السیاسیة و النظم المفروضة المبربحة من قبل أمریکا عل مستوئ المنطقة و
العالم. و من هنا تعتبر ایران أهم مرکز للأزمة بالسبة للامبریالیة الامریکیة و الصهیونیة:
لذا هم یسعون و بکامل قدراتهم من جل السیطرة عل هذه الأمواج المتلاطمة السائدة و
الشاملة للعام أجمع. فان ن الخطة الاستراتیجیة المطروحة الیوم هی إمساک زمام الأمور من
جهتین اول من قبل الاستراتیجیة الامریکیة. و هذه الناحیة یکن اعتبارها فی
الامور الصالحة ثانیا البعد الداخلی و الوطنی أیضا بطریق أو فإن هذه الثورة قد
أزالت الواحدة بعد الأخری بالات السلطة الامریکیة عل الاصعدة الغتلفة السیاسیة. و
الاقتصادیة. و الثقافیة والعسکریة و غیرها والتی سیکون شا شواهد و أشارات عینیة فی
هذه المقالة. ١
یب تقییم الکفاح و النضال ضد الموازین السیاسیة و النظم المفروضة الموجودة علی مستوئ المنطقة و العالم القائم من قبل الثورة الاسلامیة من جهة التفکر الجدید هذه الثورة
بالسبة للقضایا الای و من جهة أخرئ. یبب البحث عن القدرة العظیمة الکامنة فی هذا
التحول السیاسی -الاجتاعی العظیم للقرن العشرین . من هنا یکن القول بأن لتحی لغضب
سلطة الثورة الاسلامیة التی قامت علی اصول اعتقادیة ثوریة هی نفسها سوف لم و لن
تتفق مع سیاسة التسلط الامریکیء لذا إن وع و مستوئ العلاقات بین ایران و أمریکا فی
أ برهة ازمینة سوا ء کانت قبل او بعد انتصار الثورة الاسلامیة ستکون تابعة لقبول أو
عدم قبول السلطة الامریکیة من قبل إیران» و بعبارة أخرئ نتسائل و نقول: ماذا عدم
توافق الجمهوریة الاسلامیة الایرانیة مع أمریکا بعتبرمسألة ذات بعد عملی و ذات بعد
نظری. فهذا ال موضوع صال للبحث و الدراسة و یستحق الاإیضاح و سوف یشار ای ذلک.