خلاصة:
در اندیشه سیاسی غرب. احزاب, به عنوان یکی از نهادهای مهم متولی در امر
جامعهپذیری سیاسی جامعه تلقی میشوند. در فرایند جامعهپذیری سیاسی, احزاب سیاسی
جهت تحقق فرهنگ سیاسی مطلوبشان با مولفههایی چون دموکراسی. مشار کت سیاسی,
رقابت سیاسی, قدرتطلبی و تکثر گرایی سیاسی, تدابیر و راهبردهای مختلفی چون آموزش
سیاسی را به عنوان یک روش هدفمند و برنامهریزی شده در پیش میگیرند. نگاهی گذرا به
ماهیت دموکراتیک و اومانیستی تحزب و نوع نقشآفرینی آن در فرهنگ سیاسی چه در
حوزه محتوا و چه در حوزه روش نشان میدهد که دیدگاههای انتقادی جدی به خصوص از
منظر اسلامی قابلیت طرح دارد. این پژوهش با بر شمردن موارد انتقادی نسبت به تحزب و
فرهنگ سیاسی, بر آمده از آن نشان میدهد که اولا پیادهسازی الگوی, تخزب غریی در
جمهوری اسلامی که بر پایه مردمسالاری دینی نهاده شده, خطاست و ثانیا باید به دنبال
الگویی بومی- اسلامی برای تحزب و جامعهپذیری سیاسی بود. به نظر میرسد دو اصل
ارتباط غمیق ادینی آمام-امت و نقش, خواص هر این آرتباط قیال نظرینه ولاست افتی هرینه
خوبی, الگوی بومی-اسلامی تخب در نظام جمهوری اسلامی اسران رااراقه تماید. در این
راستاء بر نقش خواص در تقویت رابطه بین امام و امت از طریق افزودن روحیه تبعیت از
ولی فقیه در نظام اسلامی و پیادهسازی منویات رهبری در حوزه سیاست تاکید شده و
پیشنهاد می گردد که احزاب سیاسی به عنوان مصداق و شکلی از خواص سیاسی جامعه در
این راستا, تعریف گردد. فرهنگ سیاسی بر آمده از این الگوی اسلامی نیز متفاوت از نمونه
غربی، آن است: شاخصههایی: چون ااصول کرایی, ,ولایت مدازی, اوحدت گرویاش لاقسداری,
امربه معروف و نهی از منکر. استکبارستیزی و تکلیفمداری از مهمترین ارزشهایی است