خلاصة:
با عنایت به اینکه دولتها تاکنون برای کاهش فقر برنامههای متعددی طراحی و اجرا کردهاند، هنوز در بسیاری از جوامع فقر مهمترین معضل اقتصادی است که مردم و مسئولین از آن رنج میبرند. علت اینکه این برنامهها موفقیت قابل توجهی کسب نکردند و بعضا با شکست مواجه شدند، عدم جامعیت آنها و در نظر نگرفتن تمام جوانب فقر است. برای اینکه بتوانیم برنامهای جامع برای مقابله با فقر تنظیم کنیم لازم است شناختمان را نسبت به پدیده فقر بالا برده و با ابعاد مختلف آن آشنا شویم. در پژوهش حاضر ابتدا به تعریف لغوی و اصطلاحی فقر از دیدگاه مکاتب گوناگون اقتصادی و اسلام پرداخته و پس از آن انواع فقر را از نگاه طرفین عنوان کرده ایم. در آخر نیز روایات متناقض اهلبیت (ع) پیرامون جایگاه فقر در اسلام بیان شده و به رفع تناقض پرداختیم.
ملخص الجهاز:
(تفضلی، 1388) نظریات دیگری پیرامون فقر ارائه شده که به آنها اشاره می شود: تانسند در مطالعاتش فقر را این چنین تعریف کرده است افراد، خانوادهها و گروههای جمعیتی را میتوان فقیر به حساب آورد که با فقدان منابع برای کسب انواع رژیمهای غذایی، مشارکت در فعالیتها و شرایط و امکانات معمول زندگی، مواجه باشند.
و هرگاه نظام اسلامی محقّق گردد و از پیدایش عوامل فقر جلوگیری شود، این پدیده به طور کلی رخت برمی بندد؛ زیرا بر اساس نصوص دینی منابع اولیه مورد نیاز همهی انسانها در طبیعت وجود دارد؛ چنانکه خداوند در قرآن کریم میفرماید: وَ آتاکُمْ مِنْ کُلِّ ما سَأَلْتُمُوهُ وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ لا تُحْصُوها (سوره نحل، آیه 18) هر چه از او خواستید به شما عطا کرد و اگر نعمت خدا را شماره کنید نمیتوانید آن را به شمارش آورید.
برخلاف فقر مطلق که به مفهوم فقدان دارایی برای رفع نیازهای اساسی است، در فقر نسبی، افراد کم درآمد به سنجش وضعیت زندگی خود با سایر افراد میپردازند، و اگر از یک حداقل زندگی برخوردار باشند در این صورت فقر از نوع نسبی است.
فقر نسبی عبارت است از سنجش میزان تأمین نیازهای فرد در رابطه با دیگر افراد جامعه و فقر مطلق نیز به حداقل سطح زندگی میپردازد و اصولاً هنگامیکه ضوابطی مشخص برای سطوحی از تأمین نیازها که کافی هستند، تعیین شود قابل ارزیابی است و چنانچه تأمین نیاز آنها بیش از حد باشد، آنها فقیر نیستند و چنانچه کمتر از این میزان باشد، فقیرند.