ملخص الجهاز:
"اینک توضیح این دو بخش: مقایسه عقاید فیلسوفان باستان درباره علل با دیدگاه ارسطو ارسطو در «طبیعیات» چهار علت مادی، صوری، فاعلی و غایی را به عنوان علل نخستین برشمرده و در کتاب اول متافیزیک (آلفای بزرگ) نظریات پیشینیان را مورد بررسی قرار داده است؛ زیرا میخواهد تحول نظریه علل چهارگانه را بررسی کند و ببیند که آیا آنها علاوه بر چهار علتی که وی در کتاب فیزیکش برشمرد، نوع دیگری از علت را مورد بحث قرار دادهاند یا نه؟ آیا از میان آنان، کسی همه این علل اربعه را کشف کرده است؟ آیا تبیین آنها از این علل صحیح و نسبت به هم سازگار بوده است؟ طالس و نخستین فلاسفه یونانی خود را با علت مادی سرگرم نمودند و کوشیدند تا زیر نهاد و موضوع اساسی اشیا را کشف کنند؛ موضوعی که نه پدید میآید و نه از میان میرود.
ارسطو همچنین انتقادات مهم و عمدهای بر این نظریه افلاطون، که «صور اعدادند» وارد میکند؛ از جمله اینکه «اگر صور اعدادند، چگونه میتوانند علت باشند؟» «چگونه ممکن است دو نوع عدد (صور و متعلقات ریاضی) وجود داشته باشند؟» «اگر جوهر اشیا ریاضی است، پس منشأ حرکت چیست؟» ارسطو انتقادات دیگری نیز بر مثل افلاطون وارد میکند.
به نظر ارسطو، طلب برهان برای این قانون نشانه نداشتن آموزش در منطق است؛ زیرا «ندانستن اینکه برای چه چیزهایی باید جویای برهان بود و برای چه چیزهایی نباید، نشانه فقدان آموزش است، چون به طور رسمی، ممکن نیست که برای همه چیزها برهانی یافت شود، و گرنه جریان تا به پایان کشیده میشود؛ چنانکه] دیگر [به این شیوه، اصلا برهان وجود نخواهد داشت."