خلاصة:
تفکر انتقادی در صدر مهمترین و پرتقاضاترین مهارتها برای پیشرفت شغلی قرار دارد. این سبک تفکر متاثر از فضای یادگیرنده و عقل گرایی در سازمان است. بر همین اساس هدف از این پژوهش بررسی رابطه بین رهبری عقل گرا و تفکر انتقادی با نقش تعدیل گری یادگیری سازمانی میباشد. روش پژوهش از لحاظ هدف کاربردی و از لحاظ نحوه جمع آوری دادهها به صورت توصیفی -همبستگی است. جامعه آماری این پژوهش کارکنان شرکت بیمه سامان میباشند که طبق اطلاعات بدست آمده تعداد آنها حدود ٨٠ نفر میباشد که تمامی این افراد به روش تمام شمار مورد بررسی قرار گرفتند. ابزار اندازهگیری این پژوهش پرسشنامه ٦٢ سوالی بود که روایی محتوا بر طبق نظر صاحب نظران و روایی سازه بر اساس تکنیک تحلیل عاملی تائیدی مورد تاثید قرار گرفت؛ همچنین جهت سنجش پایایی پرسشنامهها از آزمون ضریب آلفای کرونباخ استفاده گردید که به ترتیب برای متغیرهای رهبری عقل گرا، تفکر انتقادی و یادگیری سازمانی برابر (٠/٨٢، ٠/٨٠ و ٠/٩٧) بدست آمد. به جهت تجزیه و تحلیل دادهها با فرض نرمال بودن دادهها از تکنیک معادلات ساختاری با استفاده از نرم افزار Smart Pls استفاده گردید. نتایج حاصل بیانگر این بود که بین رهبری عقل گرا و تفکر انتقادی رابطه مثبت و معناداری وجود دارد. همچنین متغیر یادگیری سازمانی نقش تعدیل گر افزایشی را در رابطه بین رهبری عقل گرا و تفکر انتقادی ایفا میکند.