ملخص الجهاز:
زبان پارسی اثر طبع حضرت آقای میرزا احمد خان بدر(نصیر الدوله) چندازد گران وام کنی جامه و دستار؟ رو جامه و دستار پدر را تو بدست آر.
در خانه پدر خواسته و جامه نهاده بگذاری و در یوزه کنی پیشه؟زهی کار!
گیری تو ز همسایه کلاه و کمر او زان خویش بیارائی در بر زن و بازار!
گوئی که«مرا جامهء زیباست بر اندام هان دیبه رومی نگر و ابره بلغار.
بر خویش نبالد کس از این جامه که باشد در یوزه ز بیگانه همش پود و همش تار گفتار بود جامه بر اندیشهء مردم اندیشه ندانی تو مگر از ره گفتار.
گفتار پدیدار کند ترک ز دیلم ز آواز پدیدار شود کشکرک و سار.
بر مردم هر بوم یکی جامه برازد تازی به تبان خوشتر و فرخار بشلوار کشور چو درختی است بر و بارش مردم هانا که زبان ریشه و بیخ است بر آن دار ؟گو بار و بردار تبه گردد از آسیب چون ریشه بجاماند دهد بار دگر بار.
گر زانکه به بیخ و بنش افتاد گزندی امید از آن بار و از آن دار تو بردار!
افسوس و دریغا که همه مردم این مرز دانشور و بیدانش و خربنده و سالار، بگرفته کلند و تبر و تیشه و هریک زخمی زده بر ریشهء این پاک سپیدار!!
گوئی همگان دشمن این باغ و درختند یارند به بیگانه و با خویش به پیکار.
ای تازه نهالان که برومند بمانید گل رفت از این باغ و بجاماند؟همی خار، خارش بزدائید و گلش را بفزائید کارایش این باغ شما راست سزاوار (به تصویر صفحه مراجعه شود)