ملخص الجهاز:
"مجموعهء دیگر نظریات رویکردهای اجتماعی-شناختی یا رفتارگرایی اجتماعی است که تاکید براهمیت عوامل بیرونی (حمایت اجتماعی،عاطفی از سوی افراد موثر(توجه دلسوزانه،احترام و تشویق)، پاداشهای بیرونی و مشوقهای محیطی (برتریهایی که منجر به معروفیت میشود) در انگیزش یادگیری دارند.
اطلاعات و باورهای آموخته شده دربارهء خود(خود پندارهء اینکه من در ریاضیات ضعیف هستم)نقش اساسی را در انگیزش و رفتار بر عهده دارد،هرچند افراد از اینکه میتوانند اثرات حاصل از نحوهء تفسیرشان را انتخاب کنند و یا از نحوهء تأثیر این افکار و باورها بر احساسات و رفتارشان و نحوه کنترل آن،آگاه نیستند.
حاصل این رویکردهای انگیزشی جدید، این است که دانشآموزان قادر به درک روابط بین باورها،احساسات و انگیزههاشان هستند و در سطح بالاتری از درک و هوشیاری،آنان میتوانند کنترل شخصی خود را بر محتوای فکر و فرایندهای تفکرشان ببینند و به درک اهمیت نقش افکار پی برده و خود را با انگیزه سازند.
این محیط دارای نیازهایی چون تکالیف آموزشی(آموزش مستقیم مهارتهای فکر کردن،گروههای یادگیری مشارکتی و فرصتهایی برای تفکر مستقل و حل مساله)است که میتوانند به دانشآموزان یک تجربهء واقعی از شیوه بکارگیری افکار و نحوهء کنترل آن را ارائه دهد.
این محققان اظهار داشتند: «نتایج تمام تحقیقاتی که بر روی جوانان آسیبپذیر انجام شده،نشان میدهد،آنان دارای خود پندارههای ضعیفتری نسبت به سایر دانشآموزان میباشند و دربارهء توانائیهای متناسب با مدرسه احساس، ایمنی بیشتری نموده و ادراکات ذهنی (به تصویر صفحه مراجعه شود) بیشتری نسبت به اینکه مدرسه جای آنها نیست،دارند."