ملخص الجهاز:
"ولی مگر میشود برادر سهراب و پسر رستم را بآسانی دربند اردشیر بدخو یا بر سر دار بهمن تصویر کرد؟ در اینجا نقاش برای کوچک نشان دادن ننگ شکست پوررستم، از مطلبی مدد میگیرد که بعضی از نقالان کهنهکار و حماسههای دیگر ملی آمده است با حرارتی تمام نقل میکنند: فرامرز پس از اینکه دل از پیروزی بر بهمن میبرد، خود را بزیر شکم فیل بهمن میرساند و با یک تکان فیل و بهمن و فیلبان را نابود کند ولی بهمن خود را از فیل بزیر میاندازد و میگریزد.
البته، نقاش توانائی آن را دارد که بر صورتها چین و شیار بیندازد و موهای کاوس و طوس را کافوری کند و قارن رزمزن را باستناد فرمودهی فردوسی- که بهنگام مرگ گرشاسب پیری دوتا بوده- پیر و ازکارافتاده ترسیم کند، ولی بیم آن میرود که سفیدی مو و شکستگی چهره و نرمی عضلات و هر تغییر دیگر در ترکیب پهلوانها، بشاناسائی چهرههای شناخته شده لطمه وارد سازد و موجب شود که در بینندگان و نقاشان تابلوهای حماسی، از اینکه پهلوانهای محبوبشان یکییکی به پیری میگرایند و از صحنهی نبرد دور و دورتر میشوند، دریغی بزرگ بوجود آید زیرا اینجور نقشها درپی قهرمانجوئی مردم و در دوران خاصی از مبارزات و دگرگونیهای اجتماعی پدید میآید و بعید نیست که پیری و شکستگی که طلایهدار مرگ قهرمان است مردم قهرمانجو را در جاودانگی پهلوانان حماسهی ملی به تردید اندازد و ذوق قهرمان سازی را از نقاش بگیرد؛ از این روست که در پردههای بازاری کیخسرو همچنان جوان و زیباست و رستم پس از هفتصد سال زندگی و نبرد همچون آیهای از سرزندهگی و پهلوانی بر رخش مینشیند و شمشیر میزند بیآنکه یک تار موی سفید در انبوه ریش دوشاخ او بروید."