ملخص الجهاز:
"چنین طرز تلقی حیات انسانی،بسیار هراسانگیز است؛اما درین داستان،چقدر ساده و آرام،و چقدر عادی و معمولی بیان میشود!نه تودههای زحمتکش دهقانان، نه راوی داستان که خود قهرمان کتاب است و نه حتی بازگوی آنکه خود نویسنده است،هیچیک،احساس نفرتی نسبت باین فاجعه نشان نمیدهد!بزرگ مالک که دهقانانش در سرمای عذابآور زمستان،با هول و هراس فراوان زندگی دخمهنشینی، عمر خویش را بر سر محافظت ملک و چارپایان و خوکان و گاوان او میگذرانند تا وی بعیش و تنعم روزگار بگذراند،در جریان داستان شخصا مرد خوبی جلوه میکند!
بین آدمهای داستان،یک آلمانی هست که زبان رومانی را خوب بلد نیست و مانند خارجیانی که مطلب خود را با جملههای ناصحیحی بیان میکنند حرف میزند:«بمن گفت سنیور که عروسی خوبست بکند»(ص 69)اما جملهبندی حرف دیگر همین آلمانی،در صفحه دیگر کتاب کاملا مطابق دستور زبان است:«بلی،بلی،دیگر خانم پیر وجود ندارد."