من و دل - مجلة وحید الأدب والفن

"احمد سهیلی خوانساری من و دل باز آی که بی‌روی تو زاریم من و دل‌ دور از تو بجز گریه نداریم من و دل‌ ای گل نبود بوی وفا در تو اگر هست‌ در ناله چرا همچو هزاریم من و دل‌ دیروز بدامان تو بودیم چنان اشک‌ بر دامنت امروز غباریم من و دل‌ در پای تو شد خاک سر ما و ندانیم‌ در پیش تو ای گل ز چه خواریم من و دل‌ از هجر نداریم دگر تاب و دل و من‌ در وصل تو بی‌صبر و قراریم من و دل‌ هجران تو از دیدهء ما سیل روان کرد ای دوست مگر ابر بهاریم من و دل‌ از دست تو ای خاطرم آزرده ز جورت‌ در پیش که فریاد برآریم من و دل‌ خاکستر ما رفت بباد ستمش باز پروانهء شمع رخ یاریم من و دل‌ مائیم سهیلی که بجز عشق نورزیم‌ عمریست ببین تا بچکاریم من و دل بقیه از صفحه 9 لباسهایم را پوشیدم که از خانه بیرون بروم."