ملخص الجهاز:
"برای رفع این مشکل از وطن پرستی و وجدان شریف اطباء جوان استمداد کردم و اکثر آنها به این ندای استمداد لبیک اجابت گفته در اندک مدتی متجاوز از بیست پست طبی و نظارت صحی تشکیل شد و تمامت ناحیه وسیع از زابل گرفته تا میر جاوه از یکطرف و تا تربت حیدری از طرف دیگر در تحت محاصره در آمد و هرگاه طبیبی یا کاردانی احیانا مسامحه میکرد با قوه قهریه به محل خدمت اعزام میشد و عده کثیری از وسایل نقلیه سریع السیر برای مسافرت اکیپهای صحی فراهم شد،در تمام نقاط همه روزه پی در پی کامیونها و اتومیبلها در حرکت و تلگرافخانهها مرتبا ورود و خروج آنها را اطلاع میدادند.
من که از نیت باطنی شاهنشاه آگاه نبودم بهیچوجه میل نداشتم که این مسئولیت خطیر وجدانی را علیرغم رئیس خود بر عهده خود گیرم و معارضه را نه بمصلحت خود نه بمصلحت ملت ایران میدانستم از اینرو و برای فرار از این کار مشکل-ناگزیر در اردیبهشت 1318 که هنگام مقدمات کار بود به آقای فریدونی دستور دادم که در امر تشریفات جزئی و کلی عمل مستقیما به نخست وزیر مراجعه و کسب دستور کند و خود برای سرکشی باوضاع عمرانی و سازمان شهرداریهای ولایات شمالی که محل علاقه شاهنشاه بود به مازندران و گیلان رهسپار شدم و سفر خود را به این نیت امتداد دادم که کارها را رئیس دولت همچنان انجام داده و از این خدمت پر دردسر و نامطلوب آسوده شوم ولی چون به تهران باز آمدم دیدم که هیچگونه اقدامی نشده و مرحوم فریدونی با مراجعات مکرر از آقای نخست وزیر دستوری نگرفته و خلاصه انتخابات هنوز شروع نشده است ناگزیر با تردید و دودلی بسیار عاقبت بحضور شاهنشاه رفتم و در این باب کسب تکلیف کردم و عرض کردم: «چون در این مدت در سفر مازندران بودم انجام این امر را همچنان واگذار به نظر نخست وزیر نمودهام..."