ملخص الجهاز:
"مسافر سراسیمه و از خانه حاکم بیرون آمد و آنشهر را وداع نمود و با خود میگفت(خراب باد شهری که تمام این فجایع و قبایح در آن عادی و معمولی است) حالا برادر جان کشور امروزی ما هم شهر حمص شده است کدام اداره یا وزارتخانهآباد است که فروشگاهآباد باشد کشور سراسر خراب است علت خرابی هم سستی عقیده و نبودن ایمان است ملتی که رادع و وازع باطنی نداشته باشد ملتی که باصول عفت و فضیلت دین پشت پا بزند،ملتی که مروج فحشا و فسق و فجور باشد،ملتی که بیشتر افرادش بشرابخوری و قمار و اقیون و انواع و اقسام مسکرات سرگرم باشد ماتی که پای خود را بیش از گلیمش باز کند و همه پارک و اتومبیل و وسایل تجمل بخواهند ملتی که هر قبیحی را جایز بداند و اصولا قبح اشیا از میان برداشته شود-ملتی که قابل بمجازات خائن و پاداش خادم نباشد اوضاعش بهتر از این نباید باشد این اوضاع مایه تعجب نیست بلکه با این عمال اگر اوضاع طور دیگری بود موجب تعجب میشد ما باید بدانیم از آن وقت که بدین و تعالیم آن بیعلاقه شدهایم ئوره انحطاط را شروع نمودهایم و تا دوباره بوسیله همان تعالیم خود را اصلاح نکنیم باید منتظر روزهای بدتری باشیم."