ملخص الجهاز:
"«من و استادم» هوشنگ جاوید یک نیمه دلم خراب یک نیمه کباب یک نیم دگر بسوخت از داغ فراق گر داغ و فراق هر آینه در پیش از داغ ننالم که بسوزم ز فراق اول چلهء تابستان بود که استاد آمد،یکسالی میشد که از تهران به مشهد رفته بودیم و مادر بزرگ آنقدر در گوش بیبی خوانده بود که:ای داد وطن،بیداد وطن که بیبی انتقالی گرفت و ساکن کوی امام هشتم(ع)شدیم.
غروب که میشد مادر بزرگ وضو میساخت و باهم به حرم میرفتیم و سر شب برمیگشتیم،استاد آمده بود تا به هوای جشن طوس مادر بزرگ را ببیند در را که باز کردم از خوشحالی پر درآوردم،انجوی برایم حکم پدر را داشت،فقط استادم نبود.
استاد در آن روز گرم پس از خوردن غذای مختصر روی پاهای تکیدهء مادر بزرگ سر گذاشت و با آواز لالایی او چون کودکی به خواب رفت."