ملخص الجهاز:
"2-از طرف دیگر منشأ و یا انگیزه اساسی بکار افتادن نیروی افراد یک سازمان اجتماعی ممکن است بطور کلی در اراده یک پیشوای دیکتاتور،در فرامین یک مدیر مستبد، در قوانین و مقررات موضوعه اینگونه پیشوایان یا مدیران،و یا بالاخره در سازمانهای بزرگ اداری مولود قوانین و احکام(bureaucratic organizations)آنها تجلی کند.
یکی از دو خطر مربوط میشود باحتمال عدم مشارکت واقعی و عملی مردم در سرنوشت حکومت خویش بر فرض که دموکراسی حق شرکت در امور و فعالیتهای اداری اجتماع را برای افراد خود عملا تضمین کرده باشد و هیچ نوع عایق و مانع عملی یا خارجی هم سد راه این مشارکت نباشد معذالک افراد ممکن است بدلایل شخصی در اتخاذ تصمیمات عمومی شرکت نکنند.
مدیر یا رهبری که وظیفه ایجاد تغییر را در معنای مورد توجه و تأکید در این مقاله-وجهه همت خویش قرار میدهد،علاوه بر فراهم آوردن موجبات دموکراسی و شرکت دادن مردم در امر حکومت و اداره جامعه خود،سعی میکند استعدادهای فردی افراد سازمان اجتماعی مورد تصدی خود را تقویت کند تا خود آنها معایب زندگی موجود را درک کنند و در مقام تغییر آن برآیند.
این دگرگونی و تغییر دائمی سازمان موافق با مقتضای حیات فردی و اجتماعی،و در جهت حفظ منافع فرد و سازمان خواهد بود این تغییر مداوم،که مبتنی بر روح ابداع و ابتکار فردی است،بدون شک در مسیر فراهم کردن یک نوع جمع بین منفعت فرد از یکطرف و مصلحت سازمان از طرف دیکر بجلو میرود(The Fusion process)1جمله این اقدامات و ملاحظات است که عنوان مدیر یا رهبر را حقا«بعامل تغییر»تبدیل میسازد،این مطلبی است که در این مقاله بتفصیل بیشتر و با ذکر شواهد و وقایع لازم دنبال میشود: تنبلی ذاتی در مورد فکر کردن: مثل اینکه این ادعا تا حدود زیادی حقیقت دارد که فکر کردن برای افراد بشر از اغلب کارهای دیگر دشوارتر است."