ملخص الجهاز:
"پس انتفاء وجود مقید به مرتبه به راستی تقرر و تحقق یک طرف دیگر تقیض است بجای طرف دیگر و آن عدمی که در شق دیگر قضیه از ماهیت سلب میشود نقیض این وجود مقید نیست،تا از رفع و سلبش ارتفاع دو طرف نقیض لازم آید،بلکه آن عدم نیز مقید به مرتبه است که چون نقیض وجود مقید به مرتبه نیست از سلب آن بعلاوهء سلب وجود هیچ گونه تناقضی پدید نمیآید و بر طبق برخی از نظرگاه صدر المتالهین(در جزء 2،صفحه 4 اسفار):ارتفاع نقیضین هنگامی،صورت میگیرد که دو طرف نقیض از واقع نفی گردند،نه آنکه هماره در واقع یک طرفنقیض محقق باشد و فقط در مرتبهای از ا?
از این رو هنگامی که ماهیت به خودی خود منظور میگردد و به واژهء رائج هنگامی که ماهیت«من حیث هی» در نظر گرفته میشود،هم وجود باید از آن سلب شود و هم عدم و این سلب با توضیح بالا به هیچ وجه به معنای ارتفاع دو طرف نقیض نیست که به طور مطلق و بیقید و شرط محال است.
و در صمیم نفس الامر از اوصاف و لواحق آن به شمار میآید و حال که مرتبهء ماهیت به اعتبار خود با قطع نظر از هستی از مراتب نفس الامر به شمار نمیرود،پس فرض وجود یا عدم در آن فرضی است پوچ و*غیر نفس الامری و از همین رو سلب موجود و معدوم از این مرتبه گزارشی است از اینکه مرتبهء مذکور هم فاقد شیئیت ذاتی است و هم فاقد هیچی و لا شیئیت ذاتی و بدین دلیل مرتبه ماهیت به خودی خود بیرون از نفس الامر بود و نبود است و بود و نبود تنها در حیز واقعی خویش راست میآیند و به ملاحظهء حیز ویژه هر کدام است که تناقض با شرایط و وحدات نه- (*)واژهای است برابر«قضیه حینیه»."