ملخص الجهاز:
"سحر از راه میآید «محمد»در«حرا»یست و نمازش را به پایان برده است اینک نشسته روی سنگی گرم و در فکر جهانی سرد و تاریک است و زیر پای او،دنیا لجنآورده و ناپاک.
شط نور نگاهش، میرود تا دورهای دور و میریزد به روی روم و ایران و حجاز و شام و میبیند که مردم، زیر بار رنجهای کهنهی تاریخ میسوزند و میرساند...
» «محمد»روح پاک و عاصی تاریخ «محمد»پاسدار گوهر ایمان «محمد»پیشوای راه آزادی به دوشش بار سنگین رسالت از بلند کوه،میآید (به تصویر صفحه مراجعه شود) که تا دروازههای فتح را تا جاودان،جاوید بگشاید و فریاد بلندش را به زیر سقف تاریک زمان خویش،بردارد که: «ای دژخیمهای سلطهگر!
-که با شمشیرهاتان حکم میرانید، و جز در فکر عیشونوش و قتل و غارت و دزدی نمیباشید، و در سرتاسر تاریخ همیشه نامتان با ننگ همراه است- سپیده،میرسد اینک سحر از راه میآید و خورشید عدالت میدمد از خاوران عشق و دیگر شامهای تیره میمیرد شما-خفا شمردان-نیز میمیرید."