پنج سؤال دینی (بیماری عشق) الأدب والفن

"این نامه اکنون در اختیار من است و من آنرا اکنون‌ برای شما میخوانم و انتظار دارم که پس از پایان آن،برای‌ خاتمه دادن باینوضعیت راه عاقلانه‌ای را پیشنهاد نمائید که‌ هم آسیب و صدمه روحی دیگر بدخترم وارد نشود و هم محبت‌ سعید از دل وی بیرون رود. با اینکه از تو دورم و فرسنگها راه بین من و تو فاصله است ولی من هیچگاه ترا از خود دور نمیدانم و آن محبت و صمیمیتی که بین ما وجود دارد طولانی‌ترین‌ راهها را هیچ و نابود میسازد. ولی با این صمیمیت و محبت بی‌سابقه‌ای که بین ما وجود دارد و قاعدتا باید بازدواج و زناشوئی منجر گردد متاسفانه‌ بواسطهء عاملی بس مهم لباس حقیقت هیچوقت و هیچگاه‌ نخواهد پوشید. ولی باین محال و این غیر ممکن،میتوان صورت حقیقت‌ داد و باین زناشوئی لباس حقیقت پوشاند و آن در صورتی است‌ که پدرت از بین برود و دستگاه حکومتش سرنگون گردد."