ملخص الجهاز:
"آیرونی7یا کنایۀ بزرگ داستان این است که راوی ظاهرا چشم دارد ولی نابینایی بیش نیست و رابرت چشمایش بسته ولی ذهنش باز است.
ولی رابرت که چشم ظاهر ندارد و قاعدتا باید در برقراری ارتباط با انسانهای عادی مشکل داشته باشد،بهراحتی قادر به برقراری ارتباط است و بهنظر میرسد همسر راوی خیلی راحتتر با رابرت ارتباط برقرار میکند تا با همسرش.
کارکرد نمادین کلیسای جامع در داستان خیلیها به داستان از جنبۀ مذهبی نگاه میکنند و استدلالشان این است که از همان اول با دیدن اسم داستان مسائل دینی به ذهن خواننده میآید.
این جنبۀ مذهبی کلیسای جامع نیست که راوی را از خودبینی و تنهایی نجات میدهد،این رابرت پیر نابیناست که راوی را به خودشناسی میرساند.
در اینجا کلیسا نماد زیبایی عمق روابط انسانی است که این دو شخصیت را به یکدیگر نزدیک کرده و در نتیجه راوی را به دیدن حقیقت نزدیک میکند."