ملخص الجهاز:
"گفتنی است نخستین بار در این مکتب بود که مشتق از مباحث الفاظ دانسته شد و چنانکه از فهرست مباحث پیداست، این مکتب نه تنها به حذف پارهای مباحث از مبادی لغوی روی میآورد، بلکه آنها را از مباحث علم اصول نیز خارج میشمارد و آن چه که به عنوان مسائل مهم و اصلی اصول در نزد مشهور دانشیان اصولی شناخته میشود شایسته مبادی بودن میداند و این شیوه است که آن را به مکتب تلفیق نزدیک، و ذهن آدمی را برمیانگیزد تا عنوان مکتب بازگشت را بر آن نام نهد.
*مبادی علم اصول و علوم عقلی از آن جا که مباحث اصول در طول تاریخ تطور خود از علوم عقلی متأثر شده مبادی آن نیز نمیتواند از این تأثیرپذیری بیبهره و مصون باقی مانده باشد، لذا در این تأثیرپذیری گذشته از طرح مباحث منطقی، کلامی فلسفی و اختصاص دو گونه از مبادی علم اصول به منطق و کلام، در موارد بیشماری استدلالات منطقی، کلامی و فلسفی در مبادی و علم اصول دیده میشود، گر چه اکنون نوعا مباحث منطقی، کلامی و فلسفی از مبادی علم اصول حذف گردیده است و یا از دیدگاه اصولی-نه کلامی و فلسفی-در آنها نگریسته میشود ولی کاربرد استدلالها همچنان به قوت خود باقی است لذا از هر یک به بیان یک مورد بسنده میشود: *منطق دانشیان اصول در اطلاق لفظ و اراده نوع یا صنف و یا مثل و یا شخص، صحت در اراده نوع، صنف و مثل را پذیرفته ولی در پذیرش صحت اطلاق و اراده شخص لفظ اختلاف نمودهاند؛لذا پارهای بدون تأویل، آن را جایز نمیشمارند؛اینان گویند در چنین اطلاقی اگر مقصود دلالت لفظ«زید»در مثال«زید لفظ» بر خود لفظ باشد اتحاد دال و عدلول را در پی خواهد داشت و در غیر این صورت قضیه لفظیه از دو جزء ترکیب خواهد یافت."