ملخص الجهاز:
"آن اثر میماندت در اندروندر مدیح این حالتت هست آزمونآن اثر هم روزها باقی بودمایه کبر و خداع جان شودلیک ننماید چو شیرین است مدحبد نامید زآنک تلح افتاد قدحهمچو مطبوخ * است و حب کآنرا خوریتا به دیری شورش و رنج اندریور خوری حلوا، بود ذوقش دمیاین اثر چون آن نمیپاید همیچون نمیپاید همی پاید نهانهر ضدی را تو به ضد آن بدانچون شکر پاید همی تأثیر اوبعد حینی دمل آرد نیش جواز وفور مدحها فرعو شدکن ذلیل النفس هونا لا تسددر این بیت، شاید منظور مولانا اشاره به این آیه شریفه باشد که میفرماید:«و عباد الرحمن الذین یمشون علی الارض هونا و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما»(فرقان/63)تا توانی بنده شو سلطان مباشزخمکش چون گوی شو، چوگان مباشورنه چون لطفت نماند و این جمالاز تو آید آن حریفان را ملالآن جماعت کت همی دادند ریوچون ببینندت، بگویندت که دیوجمله گویندت چو بینندت به درمردهای از گور خود بر کرد سرهمچو امرد که خدا نامش کنندتا بدین سالوس بدنامش کنند(انسان را همین ثناگویا عاقبت رسوا و بدنام خواهند کرد، اما افسوس که خود دیر متوجه میشود!)چونک در بدنامی آمد ریش اودیو را ننگ آید از تفتیش او(آنکس که یک عمر به بدنامی شهره شده است، حتی خود شیطان هم از او دوری میکند):دیو سوی آدمی شد بهر شرسوی تو ناید که از دیوی بترتا تو بودی آدمی، دیو از پیتمیدوید و میچشانید او میتچون شدی در خوی دیوی استوارمیگریزد از تو دیو، ای نابکار!آن که اندر دامنت آویختندچون چنین گشتی، همه بگریختند(این بیت در بعض نسخ چنین آمده است:آنک اندر دامنت آویخت اوچون چنین گشتی ز تو بگریخت او(*)مطبوخ مسهل."