ملخص الجهاز:
"رحیم نژاد سلیم شمس الحق تبریزی آتشفشان عشق آفرین در جان و دل مولوی، ابر شخصیت ابهام ناک و رمزآلود و رازخیزی است که به مولوی تولدی دیگر بخشید و در کرانه پرگسترده حیات معقول او درخشید و در اشعه افشانی جمال شمس، مولوی چون اقیانوس بجوشید و توفان دم آمد و دریا دریا امواج سخن برانگیخت و تا واپسین لحظه حیات، در دنیای عشق، خروشید و نخوشید.
مولوی، چشمانداز تبریز آن روزگاران را که با عشق در آغشته و تپش و ضربان دلها و تاب و تب عرفان و نور الهام آن را آکنده؛با شم عارفانه و ذوق شاعرانه به تصویر میکشد:ساربانا!بار، بگشا ز اشترانشهر تبریز است و کوی دلستانفر فردوس است، این پالیز راشعشعه عرش است، این تبریز راهر زمانی، فوج روحانگیز جاناز فراز عرش بر تبریزیانهمچنین مولانا خوش سراید:دیده حاصل کن دلا آنگه ببین تبریز رابیبصیرت کی توان دیدن چنین تبریز راهر چه بر افلاک روحانیست از بهر شرفمینهد بر خاک، پنهانی جنین تبریز راهمچو دریاییست تبریز از جواهر و ز دررچشم در، ناید دو صد در ثمین تبریز راچون همه روحانیان روح قدسی عاجزندچون بدانی تو بدین رای رزین تبریز رابو علی سینا، در نمط نهم کتاب اشاراتش مقامات عارفان را مینگارد و سیمای آنان را خوش نقشبندی میکند، در دیباچه این فصل چنین لب به سخن میشکافد:«همانا عارفان، دارای مقامات و مراتباند، که در همین جهان، به حیات آنان اختصاص دارد و دیگران از آن مقامات، نصیب و بهرهای ندارند، آنان در عین این که پرده پیکر و تن، حجاب چهرهشان است و تن و جان را توأمان دارند، گویی جامه تن را کنده و از آن بیرون آمده(روح مجرد) گشته و به سوی عالم قدس و ملکوت شتابانند."