ملخص الجهاز:
در کتاب حاضر نوع شکلگیری مناسبات دین و دولت در نظام سیاسی-اداری عثمانی مورد بررسی قرار گرفته و با این سوال اساسی آغاز شده است که:آیا نظام سیاسی-اداری عثمانی که تحت تاثیر نهادهای اسلامی شکل گرفته بود،یک دولت دینی به شمار میرفت،یا اینکه نوع روابط دین و دولت در نظام عثمانی را باید با اصطلاح دیگری بیان کرد؟ در پاسخ به این سوال،با تشریح تفاوتهای ماهوی حکومت دینی با حکومت عثمانی و مقایسه آن با حکومتهای صدر اسلام و همچنین حکومتهای مسلمان در قرون وسطی از یک طرف و با توجه به مهمترین نهادهای نظام اداری-سیاسی دولت عثمانی و ساختار دولتی که تحت تاثیر سنتهای کهن ترک و حاکمیتهای ترکی-اسلامی گذشته در آناتولی از طرف دیگر،و وجود خارجی مفاهیمی چون سلطان،کاخ،دیوان همایونی و نهادهای وابسته به آن،با بررسی کارکرد دین و نهادهای مذکور میتوان به این نتیجه رسید که دولت عثمانی یک دولت دینی نبوده است،اما میتوان از آن به عنوان نظام نیمه دینی نام برد.
آیا مساله نمیتوانست صرفا ریشه در حالات و عواطف و نیازهای بشری داشته باشد؟آیا منشأ پیدایش این مفهوم،ترس از ناشناختهها نبوده است؟آیا علت آن نیاز به حس جاودانگی انسان نبوده است؟اما نویسنده در این راستا به بررسی این نکته میپردازد که آیا حقیقت صرفا سوپژکتیو(یعنی ذهنی)است و یا ابژکتیو،و در این مورد به بررسی تجربیات،نشانهها و علائمی میپردازد که از طرف انسانهای مختلف در دورههای مختلف تاریخی برای وجود یک موجود متعالی ابراز و یا نشان داده شدهاند و نتیجه میگیرد که انسانهای مختلف در زمانها و مکانها و با فرهنگها و محیطهای مختلف نمیتوانستهاند دچار یک توهم یکسان و واحدی شده باشند،پس به لحاظ هستیشناسی باید در عالم خارج نشانهها و علائمی موجود باشند که دال بر وجود موجودی متعالی (یعنی برتر از انسان)هستند.