ملخص الجهاز:
"علاوهبراین،درحالیکه هر تجلی قداست،مستلزم انقصال و گسستگی در تجربه و ادراک مذهبی است(زیرا همواره،به شکلی،گسیختگیای میان امر قدسی و امر دنیوی و گذاری از یکی به دیگری هست،و ذات و و جوهر حیات مذهبی،از این گسیختگی و گذار،فراهم آمده است):رمزپردازی:همبستگی پایندهء انسان و قداست را(البته همبستگیای گنگ و مبهم،بدین معنی که بشر برحسب تصادف و جایجای بدان وقوف مییابد)تحقق میبخشد.
اما همهء رمزپردازی سنگ یشم به همین کار ویژه منحصر نمیشود:چون سنگ یشم،درعینحال،دارای ارزش و اعتبار زبان رمزی است،بدین معنی که شماره و رنگ و ترتیب سنگ یشمهایی که شخص چون پیرایه به خود بسته است،تنها موجب همبستگی آن شخص با کیهان و یا با فصول نیست،بلکه بهعلاوه،«هویت»وی را نیز آفتابی میکند،و فی المثل صراحتا دلالت بر آن دارد که آن شخص،دختری جوانسال،زنی شوهردار یا بیوه از فلان طبقهء اجتماعی و خانواده و منطقه است که نامزد یا شوهرش به سفر رفتهاند و غیره.
symbolisme des noeuds) و بدان مناسبت توجه یافتیم که از معنای کیهانشناختی«بند نهادن بر آب»،به دست Vrtra و مفهوم جهانمداری«بندهای»وارونا،تا«بستن»دشمن با بندهای واقعی یا جادویی و زنجیر کردن جنازه و اساطیری که در آنها،خدایان مرگ،انسانها یا روانهای واقعی به دامم میافکنند،و نیز رمزپردازی انسان«بسته»یا«در زنجیر(هند،افلاطون)،و گرهگشایی» هزار خم و«گشایش»مسأله و مشکلی بنیانی،همواره با مجموعهء رمزی واحدی سروکار داریم که به نحوی کمابیش ناقص،در مراتب عدیدهء حیات جادویی-مذهبی(کیهانشناسی،اسطورهء شهریاری دهشتناک،جادوی تهاجمی یا تدافعی،اساطیر مرگ و جهان مردگان،آیینهای رازآموزی و غیره)،واقعیت مییابد؛و در تمام این موارد،صورتی مثالی و ازلی سعی دارد که در همهء مراتب و مدارج تجربهء جادویی-مذهبی،متحقق شود."