ملخص الجهاز:
"2-شرقشناسی وارونه و اسلام نتیجه بحث سعید در مطالعه اسلامگرایی این است که بین تبیین شرقشناسانه از اسلام و گستردگی و تنوع جهان اسلام هیچگونه شباهتی وجود ندارد.
در نتیجه حتی اسلام به گونهای تبیین میشود که قابل تقلیل به این اسلامهای کوچک نیست؛ انتقاد سعید تنها دو راه برای مطالعه پدیدههای اسلامی باز میکند:یکی اینکه یا باید به انتقاد او توجه نکرد و دوباره به راست اندیشی شرقشناسان روی آورد،یا اینکه شرقشناسی وارونه را جایگزین آن کرد، یا باید از شرقشناسی کلاسیک پیروی کنیم و تصدیق کنیم که کلیتی به نام اسلام وجود دارد.
این سنت مقطعی و موقتی - تصویر 1-رویکردهای مختلف به گفتمان شرقشناسی (به تصویر صفحه مراجعه شود) پرسشهای فوق را با طرح دستهی دیگری از پرسشها میدهد که آیا یک باز نمود حقیقی از چیزی،به راستی میتواند وجود داشته باشد؟یا اینکه همه بازنمودها به این دلیل که در حصر زبان و سپس در حصر فرهنگ و نهادها و فضای سیاسی باز نمودکننده قرار دارند،خود نوعی بازنمود محسوب میشوند و نمیتوانند حقیقی باشند؟یا اینکه یک بازنمود،نه تنها با حقیقت درهم آمیخته بلکه با بسیاری چیزهای دیگر نیز درهم آمیخته و درهم تافته است؟65 این نوع پاسخ سعید،که پاسخی منفی به پرسشهای نخستین تلقی میشود،دستهی سومی از پرسشها را به ذهن متبادرمیکند و آن اینکه بازنمود خود سعید از شرقشناسی،حقیقی و دقیق است؟آیا بازنمود شرقیها از دیگران خودشان،یعنی غربیها،میتواند از نوشتهای غربیها درباره شرقیها بینقصتر باشد؟75 سعید تنها به پرسش دوم اینگونه پاسخ میدهد که«امیدوارم برای خوانندگان روشن کرده باشم که پاسخ به شرقشناسی،غربشناسی نیست."