ملخص الجهاز:
"*دو ترانه از علیرضا بندری اعتراف چشماتون درست میبینه برق خنجره تو مشتم شما اشتباه نکردین من ستارهها رو کشتم شب آتیشبازی عشق شب ماتم شما شد به خدا تقصیر من بود اگه سورتون عزا شد وقت قتل عام جنگل دست شاخهها رو بستم آره این یه اعترافه آینهها رو من شکستم وقتی باغبونه میمرد غنچههای یاس دیدم توی چشمای سپیده برق التماس دیدم خنجرم تو قلب خورشید جسدش رو پشت بومه چیزی از گلا نپرسین دیگه کارشون تمومه آره این یه اعترافه من دستکم نگیرین حالا نوبت خودم شد خنجرو ازم نگیرین باید برم غریبه دوست داشتنت قلابیه عاشقیات فریبه دارن صدام میزنن باید برم غریبه قصهی دلتنگیهات اون دو تا چشمای خیس قلابین نگو نه دروغین نگو نیس عشقمو ریختم به پات ساده و مفتی مفتی اما دروغکی بود هر چه بهم میگفتی حالا توی اتاقم از همه تنهاترم هر شب یه گوشه تنها دروغاتو میشمرم این آخرین ترانهست این آخرین سقوطه مرد هزار ترانه حالا مرد سکوته ترانههای خسته چشمانتظار منن باید برم غریبه دارن صدام میزنن"