ملخص الجهاز:
"و همزمان با تربیت صحیح و اصولی،خصلت دیگری در افراد بوجود میآید که در اصطلاح علم اجتماع از آن بفکر عمومی تعبیر میشود و در سایهء آن خود افراد مراقب حدود و ضامن اجرا و ادای حقوق همدیگر میگردند،و با تشویق بمراعات اصول و تقبیح نقض مقررات و یا تبعیض در آن،قدرت قانون را بنفع خودشان حفظ میکنند،و دو اصل امر- بمعروف و نهی از منکر در شریعت اسلام بهمین منظور وضع شده و از همگان بتأکید خوسته شده است،چنانکه میفرماید: کنتم خیر امة اخرجت للناس تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنکر خلاصه آنکه:ضمانت اجراء بعهدهء وجدان سلیم افراد و افکار عمومی بوده،اگر کسی در این حقیقت مجرب و غیرقابل انکار تردید کند،و تصور بنماید که بدون آن،تنها سازمانهای تقنینی و قضائی و اجرائی در تضمین حقوق کافی میباشند،ما بخود آن سازمانها و متصدیان امور نقل کلام میکنیم و میپرسیم:آیا کدامین حس،مقنن را وادار میکند،تا در وضع قانون مراتب لازمه را که بدان اشاره کردیم مراعات بکند و مصلحت افراد و یا اکثریت را در نظر بگیرد،و اغراض فردی و منافع طبقاتی را در آن مداخله ندهد؟و آیا چه عاملی قاضی را به تطبیق صحیح مقررات عدالت،با موارد مبتلا به ملزم میسازد؟ و چه نیروئی مجریان را بحسن اجراء و عدم انحراف موظف مینماید تا اینکه هیچکدام از آنها از اختیارات محوله بخود سوءاستفاده نکنند؟ آیا بجز وجدان و تربیت صحیح ضامن اجراء مطمئن میتوان یافت؟و بهمین علت در دین مقدس اسلام به پرورش وجدان اهمیت فراوان دادهشده، و این نکتهء بسیار بدیع و لطیفی است که در سرفصل قرآن مجید(سورهء فاتحه)سخن از تربیت آغاز شده الحمد لله رب العالمین و باز آنکتاب مقدس با ذکر تربیت پایان یافته است قل اعوذ برب الناس: (کلمهء رب در هردو بکار رفته است) پس چه مانعی دارد،که طالبین اصلاح جامعه بجای آنکه بر حجم قوانین بیفزایند و یا در قوانین اسلام بفکر کوتاه خودشان جرح و تعدیل بنماید،بیایند و از این شاهراه بروند و هنوز که بقایائی از ایمان و وجدان در این کشور بجامانده است،در تکمیل آن از راه تربیت صحیح بکوشند و بطور اساسی این مکتب زورگوئی و نقض حقوق را که از طرف اقویا تأسیس شده و سایرین هم از آنان پیروی میکنند،و عکس العمل آن در جنبه مثبت،تعدی و تجاوز افراد نسبت بزیردستان،و در جنبهء منفی از بین رفتن حس انقیاد و اطاعت میباشد،از بیخ و بن براندازند."