فرهنگ لغات دخیل المتفرقات

"فرهنگ لغات داخل‌ (2) ابعاد... جمع بعد... دوریها. ابقاء... بجا ماندن،بجا گذاشتن. ابلاغ... رساندن. ابلق... دورنگ،خلنج،پیس، پیسه،سیاه و سفید. ابله.. سرسبک،کم‌خرد،گول، کانا،نادان،ناآگاه،نابخرد، پیه،چلمن،گاوریش،بی‌مغز، خلک. ابلهانه.. بیخردانه. ابنیه،جمع بنا.. ساختمانها، پایه‌ها. ابوی.. منسوب باب و در فارسی بمعنی«پدر من»بکار میرود. ابوین.. پدر و مادر. ابهام.. پوشیدگی،بستگی، پیچیدگی-انگشت نر. ابهت.. شکوه،بزرگی، بزرگواری،شکوهمندی. اتباع،جمع تابع و تبع.. پیروان، پس روندگان. اتحاد.. یگانگی،یکدلی، همگامی،یکی شدن،بهم پیوستگی. اتحادیه.. انجمن. اتخاذ.. گرفتن،برگفتن، فراگرفتن. اتصال.. پیوسته شدن،پیوستن، پیوستگی،پیوند. اثبات کردن.. اثر.. نشان،نشانه،ایز، گیرائی(در سخن) اثر کردن.. گیرا شدن،کارگر شدن. اثر گذاشتن.. نشانه نهادن. اثر گرفتن.. گیرائی،پذیرفتن، نشانه پذیرفتن. اجابت.. برآوردن،پذیرفتن‌ روا کردن. اجابت شدن.. برآورده شدن، پذیرفته شدن،روا کردن. اجابت فرمودن(کردن).. برآوردن،پذیرفتن،روا کردن. اجانب جمع اجنبی.. اجتماع کردن.. گرد آمدن، انجمن شدن،هم‌گروه شدن،همگروهی‌ اجتماعی.. پرهیز،دوری جستن، گناه کردن،بیکسو شدن. کار بر کسی تنگ گرفتن‌ معنی میدهد و در فارسی بمعنی گرانفروشی‌ بی‌رویه آمده. اجرا کردن.. روا کردن امری، بکار بستن،روان ساختن. اجرام جمع جرم.. اجله جمع جلیل.."